انقلاب اسلامی نتایج جستجو

کتاب و نشریه

انقلاب اسلامی در خاطرات مردم اردبیل

ظهر روز بیست‌و‌سوم: برگی از خاطرات انقلاب در اردبیل، نویسنده: ساسان ناطق، ناشران: حوزه هنری استان اردبیل و نشر محقق اردبیلی، 1391، 120 صفحه می‌خواهی با عناوین مطالب آشنا شوی، می‌‌خواهی اسامی راویان کتاب را بخوانی، اما این امکان وجود ندارد. از فهرست، هیچ خبری نیست. فکر می‌کنی شاید ناشر می‌‌خواسته ساختارشکنی کند و فهرست را در پایان کتاب ذکر کرده، اما در پایان کتاب هم فهرستی وجود ندارد. نمی‌‌دانی با چه کتابی روبه‌رو هستی. سردرگم می‌‌مانی. در مقدمه، توضیحاتی درباره کتاب ارائه شده، اما این توضیحات نمی‌‌تواند جای خالی فهرست را پر کند. «ظهر روز بیست و سوم»، عنوان کتابی است که برگی از خاطرات انقلاب اسلامی در اردبیل به شمار می‌‌رود. این کتاب همان‌ گونه که در مقدمه نیز ذکر شده، حاصل هفت ساعت مصاحبه چهره به چهره با راویان کتاب است. البته نیازی به گفتن نیست که هفت ساعت گفت‌وگو نمی‌‌تواند بیان‌گر مبارزات انقلابی مردم یک شهر باشد. در این مقدمه، جز اشاره به تعداد ساعت‌های مصاحبه با راویان کتاب، اطلاعات چندان مفیدی درباره اثر به مخاطب ارائه نمی‌‌شود و مولف کتاب به کلیاتی درباره انقلاب اسلامی بسنده کرده است. علی لطفی، حسین علوی‌‌زاده، مهدی‌‌قلی نبی‌‌زاده، مصطفی اکبری و صابر قره‌‌داغلو، افرادی هستند که در «ظهر روز بیست و سوم» خاطرات خود را بیان کرده‌‌اند. به نام هیچ ‌یک از این افراد در مقدمه اشاره‌‌ای نشده که با توجه به نداشتن فهرست، حداقل لازم بود در مقدمه مولف از آنها نام برده می‌‌شد. این پنج راوی، اتفاق‌هایی را که در جریان پیروزی انقلاب اسلامی در اردبیل رخ داده، از منظر خود روایت می‌‌کنند. پیش از هر روایت، عکس هر یک از این افراد منتشر شده. کار گرافیکی و قاب‌سازی برای این عکس‌ها، آنها را از حالت عکس‌های معمول خارج ساخته و شکل بصری زیبایی را برای کتاب ایجاد کرده است. هر یک از راویان کتاب نیز در هر کدام از این پنج بخش، به صورت کوتاه به مخاطب معرفی می‌‌شوند که این ویژگی نیز یکی از مزیت‌های کتاب به شمار می‌‌رود. در خاطرات هر راوی می‌‌توان شرایط ایران را پیش از انقلاب و در جریان انقلاب اسلامی به خوبی درک کرد. روایت مهدی‌‌قلی نبی‌‌زاده که سرهنگ بازنشسته است، با جمله‌ای تکان‌‌دهنده آغاز می‌‌شود: «هیچ‌وقت به مغزم خطور نمی‌‌کرد پشت کردن به مجسمه جرم باشد.» نبی ‌زاده از پشت کردن به مجسمه شاه سخن می‌‌گوید که می‌ت‌واند بیانگر خفقان حاکم بر جامعه باشد: «هوا هنوز تاریک نشده بود؛ خسته از پرسه زدن در خیابان‌ها، با یکی از دوستانم در میدان مجسمه نشستیم به حرف زدن. یک دفعه مردی با لباس شخصی آمد و گفت: پدرتونو درمی‌‌آرم. پشت به مجسمه اعلیحضرت نشستید؟! از همین حرفش فهمیدیم از جیره‌خواران ساواک است. می‌‌خواست خودی نشان بدهد و پیش مافوقش عزیز و ارجمند شود. یقه جفت‌مان را گرفت و ما را کشان‌‌کشان در آن نزدیکی به یکی از ساختمان‌های ساواک برد.» فرار برخی از طرفداران محمدرضا پهلوی هم موضوع بخشی از خاطره‌‌ای است که سردار مصطفی اکبری از فرماندهان سپاه پاسداران روایت می‌‌کند: «صمیمی، سردسته شاه دوست‌ها بود. می‌‌شنیدم وقتی شاه به اردبیل آمده برای او خوش خدمتی کرده. با او دست داده و گفته به او وفادار می‌‌ماند. چهارشنبه هجده بهمن 1357 مردم روستای نیار، سوار بر ماشین و تراکتور از خیابان منتهی به میدان مجسمه آن روز و شریعتی فعلی رد شدند، ولی صمیمی و دارو دسته‌‌اش آفتابی نشدند. نوزده بهمن مردم حمله کردند به خانه‌‌اش و صمیمی از ترس جانش فرار کرد. می‌‌گفتند مردم داخل خانه وسایل شکنجه پیدا کرده‌‌اند. شایعه بود در حیاط خانه طنابی از درخت آویزان است که می‌‌گفتند درخت دار است.» در برخی از این روایت‌ها، خاطرات کودکی افراد پررنگ شده است. صابر قره‌‌داغلو که جانباز 70 درصد جنگ تحمیلی عراق علیه ایران است، در بخشی از خاطره خود به اتفاق‌هایی که در دوران کودکی، تجربه کرده، اشاره می‌‌کند: «غروب چهاردهم آبان 1343 از مدرسه خارج شدیم. از دیدن پاسبان‌های باطوم به دست یکه خوردم. از مرد میانسالی پرسیدم؛ چی شده عمو جان؟ مرد که انگار از چیزی می‌‌ترسید، اطرافش را دید زد و گفت: شاه دیشب دستور داده یه روحانی به نام خمینی رو تبعید کنن. فردای آن روز، معلم زنگ اول وارد کلاس شد. یکی از بچه‌‌ها دست بلند کرد و گفت: آقا اجازه! ـ چیه؟ ـ آقای خمینی کیه؟ چی کار کرده که شاه گفته تبعیدش کنن؟ خفه شو توله سگ. این حرفا به تو نیومده!» «ظهر روز بیست و سوم»، کتابی در حوزه تاریخ شفاهی است که خاطراتش، داستان‌‌گونه است. نثر این کتاب، مهم‌ترین ویژگی آن به شمار می‌‌رود؛ نثری ساده و روان که مخاطب را به مطالعه مطالب ترغیب می‌‌کند. انگار نه انگار که با کتابی در حوزه تاریخ شفاهی روبه‌رو هستی. با خاطرات پیش می‌‌روی و این موضوع را هم به خاطر داری که این خاطرات با نثر داستان‌‌گونه‌‌ای که دارند، واقعیت‌هایی را بیان می‌‌کنند که واقعا رخ داده‌‌اند. شاهد این اتفاق‌ها هم عکس‌هایی است که با عنوان «یادمانده‌‌ها» در پایان کتاب منتشر شده. این عکس‌ها به سخنرانی‌ها و راهپیمایی‌ها اختصاص دارد، اما هیچ‌ ‌یک از آنها شرحی ندارند تا مخاطب با عکسی که با آن مواجه است، بیشتر آشنا شود. پشت جلد «ظهر روز بیست و سوم» نیز دربردارنده بخشی از مقدمه است که بهتر بود بخشی از خاطرات راویان در آن منتشر می‌‌شد. اضافه شدن فهرست و همچنین افزودن شرحی برای عکس‌ها می‌‌تواند این کتاب را به کتابی خوب در حوزه تاریخ شفاهی تبدیل کند.

همراه با خاطرات مبارز سرخه‌ای؛ خلیل نجار

سروِ سور: خاطرات خلیل نجار، مصاحبه و تدوین: محمود امامی، ناشران: حوزه هنری استان سمنان و انتشارات سوره مهر، 1393، 154 صفحه تهران، قم، مشهد و... تمام ایران درگیر انقلاب بود. مبارزات همه مردم ایران در کنار هم به پیروزی انقلاب اسلامی منجر شد؛ شهری و روستایی در کنار یکدیگر مبارزه کردند. هر کدام از آنها در این پیروزی، سهمی دارند. هر کدام، خاطراتی را در ذهن خود ثبت کرده‌اند که بخشی از تاریخ شفاهی انقلاب است. «سروِ سور» از بخشی از این خاطرات می‌گوید، از خاطرات یکی از اهالی سرخه؛ خلیل نجار. «سروِ سور» از 6 فصل تشکیل شده که با توجه به این موضوع که اسامی فصل‌ها مشخص نیست، می‌توان هر فصل را با نخستین بخش آن نامگذاری کرد. «تولد و کودکی»، «مهاجرت به تهران»، «دستگیری»، «کمیته مشترک ضدخرابکاری»، «زندانی قصر» و «در آغوش مردم» عناوین نخستین بخش‌های این فصل‌هاست. فصل نخست، به تولد و کودکی خلیل نجار اختصاص دارد. در این فصل، مخاطب با وضعیت خانوادگی راوی این کتاب آشنا می‌شود. پدر او حسینعلی نجار، شخم‌زنی می‌کرده، مادرش صغری حسنان هم به بافندگی مشغول بوده و حوله، زیرانداز یا روانداز می‌بافته است. این فصل با خاطراتی از بوی خوش علف‌ها و صدای زنگوله گوسفندها شکل می‌گیرد. خاطرات تلخی هم هست؛ دوران ترکه‌های خیس انار در مقطع دبستان که کمتر دانش‌آموزی در آن زمان مزه‌اش را نچشیده بود تا سال‌های آغاز نوجوانی ادامه پیدا می‌کند. در همین سال‌هاست که خلیل نوجوان به مغازه خیاطی «حسن صلواتی» رفت و آمد پیدا می‌کند و فارغ از شیطنت‌های دوران نوجوانی، شخصیتش به سوی فعالیت‌های مذهبی و سیاسی گرایش می‌یابد. رفت و آمد به مغازه خیاطی، آغاز دوره‌ای جدید در زندگی راوی کتاب است که به خوبی به فصل دوم کتاب و موضوع «مهاجرت به تهران» پیوند می‌خورد. در تهران، او با کار در مغازه کفاشی، سررشته زندگی‌اش را به دست می‌گیرد: «کفاشی هنرگاه در خیابان جمهوری (خیابان شاه سابق) واقع شده بود و صاحبان اصلی آن دو نفر ارمنی به نام ایلوش و مجنون بودند و همه کسانی که آنجا کار می‌کردند هم ارمنی بودند. در آن خیابان چندین مغازه دیگر که شبیه به این کارگاه بود قرار داشت. کفاشی به این شکل بود که قسمت جلو و رو به خیابان آن فروشگاه و قسمت پشت آن کارگاه تولیدی بود. خریداران آنجا افرادی از طبقه مرفه و سطح بالای جامعه بودند. زنان کیف و کفش‌هایی از چرم اصل سفارش می‌دادند که با پول آن زمان چند هزار تومان قیمت داشت.» کفاشی، کاری نبود که او را راضی نگه دارد و همین موضوع باعث شد تا در سن 20 سالگی در نیروی هوایی استخدام شود و 7 سال در نیروی هوایی خدمت کند. مسئولیت محافظت از جان محمدرضا پهلوی در کنار سایر سربازان در سالروز تولدش در 4 آبان 1346، یکی از خاطراتی است که در فصل دوم روایت می‌شود. ازدواج وی، استعفا از نیروی هوایی و شروع به کار در اداره مستشاری سفارت آمریکا هم از دیگر موضوع‌های این فصل است. فصل سوم کتاب به ماجرای دستگیر شدن نجار می‎پردازد. وی در فصل چهارم اتفاق‌های داخل زندان و شکنجه‌های ساواک را شرح می‌دهد: «متداول‌ترین و رایج‌ترین شکنجه‌ای که هر زندانی در بدو ورود به [زندان] کمیته [مشترک ضد خرابکاری ساواک و شهربانی]، آن را با چشم‌های بسته تجربه کرده است، زدن کابل‌های برق به کف پا بوده است. شکنجه کابل بر خلاف ظاهر و تصور اکثر افراد، دردی به مراتب بیشتر از دیگر شکنجه‌ها داشت و نه کمتر. در انواع دیگر شکنجه مانند اتوی داغ، شدت شکنجه و درد به حدی بود که به یکباره باعث بیهوشی فرد و در نتیجه ناتمام ماندن بازجویی می‌شد، در صورتی که در شکنجه کابل کمتر پیش می‌آمد زندانی بیهوش شود، فرد دردی شدید و مداوم را متحمل می‌شد.» انتقال به زندان قصر، ماجرای هم‌بند شدن با شهید رجایی، اعتصاب غذا و آزادی نیز موضوع‌هایی است که در فصل پنجم بیان می‌شود. این فصل که با بخش «آزادی» به پایان می‌رسد به فصل بعدی کتاب، پیوند می‌خورد. ششمین و آخرین فصل کتاب هم به موضوع‌هایی مانند آزادی خلیل نجار و پیروزی انقلاب اسلامی اختصاص دارد. آخرین خاطرات این کتاب به سال 1358 بازمی‌گردد، اما اشاره‌ای مختصر به فعالیت‌های این مبارز پس از پیروزی انقلاب باعث می‌شد تا مخاطب با سیر زندگی وی بیشتر آشنا شود، در صورتی کتاب با مشغول به کار شدن وی در شهرداری سرخه به پایان می‌رسد و مخاطب در مواجهه با سرنوشت او در سال‌های پس از انقلاب، در ابهام باقی می‌ماند. «سرو سور» همچنین دارای بخش اسناد و تصاویر است. به هر یک از این اسناد شماره‌ای اختصاص یافته و هر سند پس از سند قبلی در صفحه‌های کتاب منتشر شده است. در این بخش، جای خالی فهرست موضوعی اسناد به شدت به چشم می‌خورد. برخی از تصاویر به کار رفته هم فاقد شرح عکس است. با توجه به این ‌که یک کتاب مخاطبانی از گروه‌های سنی و تحصیلی مختلف دارد، باید به این موضوع توجه کرد که هر قدر هم یک تصویر گویا باشد، باز هم نوشتن شرح عکس برای آن ضروری است. در این کتاب، برخی از اسناد وجود دارند که به زبان انگلیسی هستند و حتی کیفیت لازم را هم ندارند که مخاطب به مطالعه و کشف آنها بپردازد، اما شرحی بر آنها نوشته نشده و فقط به اشاره‌ای در داخل متن اکتفا شده است. همچنین در همین بخش، تصویر یکی از نامه‌هایی که نجار در طول دوران زندان برای همسرش نوشته، قرار گرفته است. ارائه متن حروف‌چینی شده در کنار تصویر این نامه می‌تواند به تکمیل این بخش کمک کند. یکی دیگر از نقص‌های این کتاب، نبود یک بیوگرافی کوتاه از راوی است. این ‌که دلیل انتخاب وی برای شرح خاطراتش چه بوده، چه مسئولیت‌هایی را بر عهده داشته و به طور کلی این موضوع که مخاطب در کتاب «سروِ سور»، با چه کسی روبه‌رو است، جزو ضرورت‌هایی است که باید در این کتاب مورد توجه قرار می‌گرفت تا افق روشن‌تری برای مخاطب فراهم شود. مقدمه «سروِ سور» نیز جز این موضوع که تدوین این کتاب حاصل 20 جلسه مصاحبه و گفت‌وگو و ده‌ها ساعت خاطره است که در مدت دو سال جمع‌آوری و تدوین شده، اطلاعات مهم دیگری در اختیار مخاطب قرار نمی‌دهد. «سروِ سور»، یکی از کتاب‌هایی است که در قالب تاریخ شفاهی، بخشی از اتفاق‌های انقلاب اسلامی را روایت می‌کند، این اتفاق‌ها در زندگی خلیل نجار رخ داده و او فقط یکی از افرادی است که می‌توانند روایت‌گر تاریخ شفاهی پیروزی انقلاب اسلامی باشند.

ابد+ ده سال؛ نیم‌رخ خاطرات

ابد+ ده سال/ مجموعه خاطرات امیر سرتیپ دوم اکبر فتورایی/ مصاحبه، تدوین و نگارش: هادی عابدی/ دفتر فرهنگ و مطالعات پایداری مراکز استانی حوزه هنری و شرکت انتشارات سوره مهر پیرمرد، سه‌رخ رو به دوربین ایستاده. پشت او زندانیان دیگری هم هستند. دو نفر در لباس زندان، والیبال بازی می‌کنند. دو نفر هم در حال قدم زدن هستند. پیرمرد اما کت و شلوار به تن دارد. او زندانی نیست، در یک محیط بازسازی شده قرار گرفته. دیگران هم زندانی نیستند، مجسمه‌‌هایی هستند که در موزه زندان قصر قرار گرفته‌اند. این پیرمرد با اخمی که بر چهره دارد، با آن قامت اندکی خمیده، چه کسی است؟ کلمات نوشته شده بر جلد کتاب، از هویتش خبر می‌دهند. او امیر سرتیپ دوم اکبر فتورایی است و کتاب «ابد+ ده سال» قرار است خاطراتش را بیان کند. این کلمات به سادگی نمی‌توانند بیانگر خاطرات باشند. پیرمرد، این خاطرات را با گوشت و خون لمس کرده و مخاطب باید بتواند آنها را از لابه‌لای کلمات درک کند. کار آسانی نیست. پیرمرد، ارتشی است، اما مانند ارتشی‌ها نیست. این را کلمات به کار رفته در کتاب بیان می‌کنند: «پیش از اولین دیدارم با تیمسار اکبر فتورایی، گمان می‌کردم با فردی (به جهت منش و رفتار) خشک و فوق‌العاده مقرراتی روبه‌رو شوم، اما لبخند صمیمانه و تواضع زایدالوصفی که وی در اولین دیدار از خود بروز داد، در مغایرت کامل با تصورات قبلی من بود. تجدید دیدارهای بعدی که تقریبا هفته‌ای دو بار به منظور ضبط خاطرات وی صورت می‌گرفت، زوایای پوشیده‌تری از روحیات انسانی این نظامی سال‌خورده را برایم روشن ساخت.» همچنین تصریح شده که: «رفتار امیر اکبر فتورایی به گونه‌ای است که انسان بیشتر احساس می‌کند با یک فرد عارف و روحانی طرف است و نه یک فرد نظامی پرورش یافته در ارتش شاهنشاهی.» حالا «ابد+ ده سال» می‌خواهد از این شخص بگوید و خاطرات او را ورق بزند. این کتاب در سه فصل تدوین شده است. فصل نخست عنوان‌هایی مانند «از بهار تولد تا بهار جوانی»، «زندگی در خوابگاه دانشجویی»، «اندیشه ترور شاه»، «سرگشتگی در پادگان‌ها» و «طواف کعبه» دارد. فتورایی در یک خانواده مذهبی به دنیا آمده و در بین موضوع‌های فصل نخست، به آسانی می‌توان به روحیات مذهبی او پی برد. همچنین وضعیت خانوادگی، علاقه به تدریس، کشانده شدن به سوی دانشکده افسری، وضعیت خوابگاه دانشجویی، ازدواج و گرایش‌های سیاسی وی نیز در این فصل برای مخاطب روشن می‌شود. فصل دوم ضمن اشاره به متواری شدن شخصی به نام سرگرد علی محبی از پادگان لشکر، اتفاق‌هایی را که در اثر این حادثه برای فتورایی رخ داده، بیان می‌کند. او که دوست صمیمی محبی بوده، توسط ماموران ضداطلاعات ارتش حکومت پهلوی دستگیر و شکنجه می‌شود. این فصل، شرح این شکنجه‌ها، حکم حبس ابد، زندان شدن و گروه‌های سیاسی و مذهبی مختلفی است که در زندان بوده‌اند. «بازداشتگاه دانشگاه جنگ»، «زندان جمشیدیه»، «روزگار قصرنشینی»، «هتل اوین» و «وسعت آسمان وطن، باغچه کوچک زندان»، برخی از عنوان‌های موضوع‌های این فصل را تشکیل می‌دهد. در بخشی از این فصل، فتورایی درباره شکنجه‌هایی که متحمل شده، چنین نقل می‌کند: «روز چهارم... شکنجه‌های آنها به حدی زیاد شد که دچار شوک قلبی شدم و بعد از لحظاتی بی‌هوش افتادم. وقتی به هوش آمدم، پزشکی را بالای سر خود یافتم که در حال معاینه‌ام بود. معاینات اولیه که پایان یافت به مامورین گفت: «اگر می‌خواهید زنده بماند، باید چند روزی بازجویی را متوقف کنید.» هنوز هوشیاری‌ام را به‌طور کامل باز نیافته بودم، اما متوجه شدم که منوچهری با بی‌میلی تمام و از سر ناچاری با پیشنهاد پزشک موافقت کرد.» حکم اکبر فتورایی، حبس ابد بود، اما همیشه فکر می‌کرد که خیلی زودتر از آنچه به نظر می‌رسد آزاد خواهد شد. این فکر به واقعیت پیوست و جریان این اتفاق در فصل سوم کتاب شرح داده می‌شود. پیروزی انقلاب اسلامی، تشکیل کمیته انقلابی در ارومیه، جنگ نقده، بازگشت فتورایی به ارتش و ریاست کمیته تصفیه ارتش، برخی از موضوع‌های این فصل به شمار می‌رود. کتاب «ابد+ ده سال»، بخش‌های اسناد، عکس و فهرست اعلام را نیز داراست. همچنین پانوشت‌هایی مشروح دارد تا اطلاعات بیشتری درباره افراد و رویدادها در اختیار مخاطب خود قرار دهد. نکته جالب این کتاب، انتخاب برخی عنوان‌های آن است. عنوان کتاب، پیش از همه این عنوان‌ها جلب توجه می‌کند. این عنوان هم باعث جذب مخاطب به کتاب می‌شود و هم با زیر عنوان «مجموعه خاطرات امیر سرتیپ دوم اکبر فتورایی»، موضوع کتاب را به مخاطب معرفی می‌کند. برخی از عنوان‌ها هم مانند «روزگار قصرنشینی» و «هتل اوین» با دقت و ظرافت خاصی انتخاب شده است. در ابتدای این کتاب، متنی به دستخط اکبر فتورایی موجود است. کتاب همچنین شامل «مقدمه نگارنده» است که در آن ضمن معرفی کوتاه فتورایی، مولف به برخی از دشواری‌های تالیف این کتاب اشاره می‌کند. کلی‌نگری‌های راوی و تواضع او در بیان جزییات، یکی از همین مشکلات به شمار می‌رود که مولف کتاب دراین‌باره گفته است: «تواضع و از خود کم گفتن، بخصوص وقتی که بسیاری از وقایع درگذر طولانی زمان و بالا رفتن سن و سال، از ذهن گوینده خاطرات دچار نسیان می‌شود، حسرت و افسوس برای پژوهنده را به بار می‌آورد. چرا که هر چه جزییات بیشتری از وقایع و رویدادهای زندگی گوینده برملا شود، دست تدوین کننده نیز در نگارش و پرداخت سرگذشت‌ها بازتر می‌شود... نهایتا تنظیم‌ کننده این اثر در انجام آنچه پیش رو دارید، متاسفانه بسیار تنگدست باقی می‌ماند.» این مشکل که مولف در مقدمه از آن نوشته است، برای افرادی که در کار ثبت خاطرات هستند، یک مشکل مشترک است و اشاره به آن می‌تواند مخاطب را با محدودیت‌های مولف آشنا سازد و باعث شود تا او از اثر، متناسب با امکانات انتظار داشته باشد. هر چند که کتاب «ابد+ ده سال»، در زمینه خاطرات، کتابی خوب به شمار می‌رود و مهر ماه 1394 در اصفهان، رتبه‌ برگزیده بخش کتاب تدوینی انقلاب اسلامی را در چهارمین جشنواره آثار و تولیدات مراکز استانی حوزه هنری کسب کرد، اما مقدمه مولف نشان می‌دهد که او بیش از اینها از اثر انتظار داشته است. علاوه بر عنوان زیبای «ابد+ ده سال»، طرح جلد کتاب نیز جزو ویژگی‌هایی است که مخاطب را با آن همراه می‌سازد.

24 آذر 57، نقطه تحول حضور مردم کرمان در انقلاب اسلامی

24 آذر 57 نقطه تحول حضور مردم کرمان در انقلاب اسلامی، نویسنده: وحید محمدی پای‌اندر، ناشران: دفتر فرهنگ و مطالعات پایداری حوزه هنری استان کرمان و انتشارات سوره مهر، 1394، 160 صفحه حضور مردم استان کرمان در وقایع تاریخ معاصر کشور به‌ خصوص حضور مردمی از انقلاب مشروطه تا انقلاب اسلامی تأثیراتی در سراسر کشور داشته است. آتش‌سوزی مسجد جامع کرمان که در ماه‌های قبل از پیروزی انقلاب اسلامی رخ داده، از وقایع مهم کرمان است که مانند همه وقایع تاریخی یک شبه شکل نگرفته است و این مسأله و بررسی ریشه‌های شکل‌گیری این حادثه مورد توجه خاص نویسنده کتاب «24 آذر 57 نقطه تحول حضور مردم کرمان در انقلاب اسلامی» بوده است. این کتاب نتیجه دو سال تحقیقات و پژوهش‌های نویسنده در مورد واقعه 24 آذر 1357 در کرمان است که براساس مصاحبه‌های انجام شده افراد فعال در نهضت امام خمینی(ره) و شاهدین حادثه و منابع موجود گردآوری و تدوین شده است. مصاحبه‌های انجام شده براساس خاطرات افراد است و اشخاص مختلف با توجه به سن، موقعیت اجتماعی، وضعیت شغلی، ارتباطاتشان با مراکز اصلی جریان انقلاب و... تجاربی را بیان نموده‌اند که تعیین‌‌کننده نقش آنها در سال‌های منتهی به پیروزی انقلاب اسلامی است. نویسنده در تدوین کتاب،‌ خاطرات افراد را در دو دسته خاطرات مشترک و مشابه افراد در مورد واقعه خاص و خاطرات غیرمشترک و متفاوت طبقه‌بندی کرده است. خاطرات بخش اول کتاب مربوط به سه واقعه مهم در کرمان است و نویسنده برای ملموس‌تر شدن و روشن شدن ریشه وقایع، آنها را از دیدگاه افراد مختلف مورد واکاوی قرار داده است. خاطرات بخش دوم نیز مربوط به تجربه‌های افراد در وقایعی متفرقه و بدون ارتباط با بخش اول کتاب است که شامل مبارزات مخفیانه دهه‌های چهل و پنجاه، راهپیمایی‌ها، برگزاری مراسم‌های مذهبی، چاپ و توزیع اعلامیه و... است. در این بخش سعی شده است تا زوایای پنهان مبارزات و شرایط اجتماعی حاکم بر جامعه و بیم و امید مبارزان انقلابی برای نسل امروز آشکارتر شود. این اثر در سه بخش تدوین شده است. در فصل اول با عنوان «ریشه‌های نهضت انقلاب اسلامی در کرمان» حرکت نهضت امام خمینی(ره) از آغاز تا سال 1355 مورد بررسی قرار گرفته است. دانستن ریشه‌های اجتماعی یک جریان فکری به درک چگونگی شکل‌گیری و روند حوادث کمک زیادی می‌کند؛ بنابراین استفاده از خاطرات کسانی که در جریان امور بوده یا در شکل‌گیری جریانی نقش داشته‌اند بسیار مهم است. نویسنده در این فصل کتاب، برای شروع مبحث از خاطرات آیت‌الله مرتضی فهیم و آیت‌الله سیدیحیی جعفری از روحانیون تأثیرگذار و فعال قبل از انقلاب در کرمان استفاده کرده است. با شروع مبارزه امام خمینی(ره) و سایر علما با طرح انجمن‌های ایالتی و ولایتی و لغو این تصویب‌نامه، در کرمان نیز انجمن فرهنگیان که قبلاً توسط آیت‌الله فهیم و حجت‌الاسلام‌ محمدجواد حجتی کرمانی تشکیل شده بود، فعالیت‌هایی را علیه حکومت پهلوی آغاز کردند.(ص 27) برگزاری جلسه سخنرانی مذهبی توسط حجت‌الاسلام محمدتقی فلسفی، به کوشش روحانیون کرمان در این شهر، در مقابله با اردوی دانشجویان دختر و رواج بی عفتی در آن، از دیگر کارهای مهم در سال‌های 1342 یا 1343 بوده است. (صص 30-34) پخش اعلامیه همزمان با ورود شاه به کرمان به امضای حجت‌الاسلام حجتی کرمانی از دیگر حوادث به یاد مانده در ذهن مردم در سال‌های 1344 یا 1345 در این شهر است که در شکل‌گیری ریشه‌های انقلاب در کرمان تأثیرگذار بوده است.(ص 39) در فصل دوم با عنوان «زمینه‌های اوج‌گیری انقلاب اسلامی در کرمان» سعی شده است تا به زمینه‌های سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و عواملی که در سال‌های 1356 و 1357 به شکل‌گیری انقلاب اسلامی در کرمان منجر شده است پرداخته شود. در سال‌های ابتدایی شکل‌گیری نهضت امام، مردم کرمان همواره در مسائل اجتماعی و سیاسی با رهبران نهضت همکاری داشتند. مراسم استقبال گسترده مردم کرمان از زندانیان سیاسی و تبعیدی‌ها توسط گروه‌های برگزارکننده، موجی از هیجان و احساس را در مردم برای ادامه نهضت ایجاد می‌کرد. در این بخش خاطرات آیت‌الله فهیم جالب و خواندنی است. (صص 43-46) برپایی مراسم‌ها و سخنرانی‌ها توسط روحانیون و شخصیت‌های تأثیرگذار مانند شیخ محمدمهدی موحد، شیخ محمدعلی حجتی کرمانی و محمدرضا مشارزاده در روشنگری و بیداری مردم مؤثر بود و این افراد پرچم انقلاب را در این شهر به دست داشتند. در این باره خاطرات محمدعلی گلاب‌زاده و یدالله علوی‌راد از فعالان سیاسی کرمان آمده است. (صص 47-50) نپذیرفتن برنامه اصلاحات ارضی و خاطرات انجم شعاع (صص 51-54)، ایجاد تشکل‌های کوچک و برگزاری راهپیمایی‌ها و گفت‌و‌گو با علی قاسمی و محمد ربانی (پورجوپاری) و حجت‌الاسلام محمود اسدی از نیروهای فعال انقلابی، بخش دیگر مطالب این فصل است. (صص 54-56) سازماندهی مراسم‌ها و تلاش برای هماهنگی با سراسر کشور از دیگر فعالیت‌های انقلابیون کرمان بود. به طور مثال برگزاری مراسم چهلم آیت‌الله حاج آقا مصطفی خمینی در شرایط خفقان کشور از جمله برنامه‌های مردم کرمان بود که در مسجد امام صادق(ع) این شهر و همگام با سایر شهرها برگزار شد. (ص64) در ماه‌های آذر و دی سال 1356 نیز با اوج‌گیری حرکت‌های مردم در سراسر ایران، در کرمان نیز راهپیمایی‌های منظم و بزرگی شکل گرفت که مرکز بیشتر این اجتماعات مسجد جامع این شهر بود. در فصل سوم با عنوان «رویدادهای مهم در تاریخ انقلاب اسلامی کرمان» نویسنده به سه واقعه مهم در سال 1357 در کرمان بخصوص واقعه 24 آذر پرداخته است. یکی از نقطه‌های اوج‌گیری حرکت مردم کرمان علیه حکومت پهلوی در پی شهادت دانش‌آموزی به ‌نام محمدحسین انصاری در مردادماه 1357 بود و از این زمان به بعد تظاهرات پراکنده‌ صورت می‌گرفت. در 24 مهر 1357 حدود 20 هزار نفر از مردم به مناسبت چهلم شهدای 17 شهریور و در آستانه اولین سالگرد درگذشت مشکوک آیت‌الله سیدمصطفی خمینی به دعوت علما در مسجد جامع شهر کرمان اجتماع کردند. به گفته شاهدان عینی، در این روز غیرنظامیان وابسته به ماموران حکومت پهلوی، با حمله به مسجد جامع و حمله به مردم و آتش زدن مسجد و قرآن‌ها و اهانت به ناموس مردم موجی از تنفر و انزار را در مردم ایجاد کردند. مهاجمین با چوب و چماق و اسلحه و پرتاب گاز اشک‌آور به جان مردم افتادند و تعداد زیادی از مردم زخمی شدند و به گفته شاهدان حادثه، چماق ‌به دستان بعد از آتش‌زدن مسجد به سمت بازار و خیابان‌ها حرکت کردند و مغازه‌های متعلق به حامیان انقلاب را به آتش کشیدند. واقعه مسجد جامع کرمان در سخنرانی‌ها و عکس‌العمل‌های مردم در روند پیروزی انقلاب نقش زیادی داشته است و بلافاصله در سراسر کشور شعار تظاهرات مردم درباره حمله به مسجد جامع کرمان بود. در پی حادثه کرمان و باخبرشدن مردم سایر شهرها اعتراض‌های شدیدی در شهرهای مختلف صورت گرفت و اکثر بازارها تعطیل شد. در این باره خاطرات شفاهی انجم شعاع، گلاب‌زاده، ربانی، آیت‌الله جعفری، سیدعلی رستمی، احمد شیخ‌بهایی، علی قاسمی، عباس صادقی، محمدعلی مبشری و خانم عرب‌نژاد از شاهدان حادثه و مبارزان انقلابی آمده است. (صص 76-111) واقعه مسجد ملک، معرفی شهدای 24 آذر واقعه مسجد جامع کرمان، تحصن 29 روزه آموزش و پرورش و روزشمار دی و بهمن 1357 از دیگر موضوع‌های این بخش کتاب است. محاصره تحصن فرهنگیان توسط نیروهای حکومت پهلوی مورد اعتراض شدید روحانیون، دانشگاهیان، بازاریان و دیگر قشرهای مردم قرار گرفت و شهر به حالت تعطیل درآمد و راهپیمایی‌های گسترده‌ای جهت شکسته شدن حلقه محاصره صورت گرفت. (ص 145) پایین کشیدن مجسمه شاه در سیرجان، جیرفت، رفسنجان و کرمان در دی ماه 1357 از حوادث مهم شهر کرمان در روزهای پایانی حکومت پهلوی بوده است. (صص 146 و 147) با ورود امام خمینی(ره) در 12 بهمن 1357 به ایران، مردم کرمان نیز همگام با سایر شهرها بازگشت ایشان را جشن گرفتند و در 19 بهمن پس از راهپیمایی گسترده و اجتماع در مسجد امام این شهر، حمایت خود را از دولت موقت مهدی بازرگان اعلام کردند. درگیری نیروهای نظامی با مردم در روزهای 21 و 22 بهمن به اوج رسید و با پیروزی انقلاب اسلامی در 22 بهمن مردم کرمان نیز با اجتماع بیش از 150 هزار نفر در 23 بهمن، پیروزی انقلاب را جشن گرفتند. (صص 148 و 149) کتاب «24 آذر 57 نقطه تحول حضور مردم کرمان در انقلاب اسلامی» براساس مصاحبه با افراد شکل گرفته و به صورت مرور حوادث در قالب گفت‌وگو تدوین شده است. با توجه به رویداد 24 آذر 1357 که در روند تحولات و فعالیت‌های انقلابی مردم کرمان تأثیر داشته است، وجود اسناد و استفاده از کتاب‌های معتبر در مورد این واقعه، در این اثر و برای بررسی علت واقعه و حوادث بعد از آن خالی است. همچنین در ساختار کتاب نیز بهتر بود متن با دقت بیشتر مورد ویراستاری قرار می‌گرفت و کلمات دو بخشی جهت نظم و زیبایی نوشتاری با رعایت نیم فاصله می‌آمد. همچنین غلط‌هایی نیز در برخی از کلمه‌های کتاب دیده می‌‌شود. به طور مثال در صفحه‌های 38 و 80 کلمه‌های مغرب و برگزاری، به صورت غلط حروف‌چینی شده است. در زمینه چاپ نیز کتاب از کیفیت تقریباً پایینی برخوردار است.

مدرس، همان گونه که بود

سرگذشت، افکار و آثار آیت‌الله شهید سیدحسن مدرس/ محمدصادق مزینانی/ موسسه کتابشناسی شیعه/ 1040 صفحه کتاب «سرگذشت، افکار و آثار آیت‌الله شهید سیدحسن مدرس» به زندگی شهید حسن مدرس (۱۲۴۹ - ۱۰ آذر ۱۳۱۶) می‌پردازد. کسی که در اکثر اوقات عبایی کهنه می‌پوشید، به ساده‌زیستی شهرت داشت و خوراکش بیشتر نان، ماست، سبزی و گاهی هم مختصری آبگوشت کم‌چربی بود. این کتاب دارای فصل‌های متعددی است و این فصل‌بندی‌ها آنقدر دقیق است که کار مخاطب را آسان می‌کند. در ابتدای هر فصل هم موضوع‌های آن در یک صفحه منتشر شده تا مخاطب مجبور نباشد به فهرست ابتدای کتاب مراجعه کند. اندیشه‌های سیاسی؟ اندیشه‌های فرهنگی؟ اندیشه‌های اقتصادی؟ مخاطب دوست دارد با کدام ‌یک از اندیشه‌های مدرس زودتر آشنا شود؟ او حق انتخاب دارد. شاید عنوان «اندیشه‌های فرهنگی و اجتماعی»، مخاطب را سریع‌تر به خود جذب کند. او می‌تواند به سراغ مطالب این فصل برود و با دیدگاه‌های مدرس در این زمینه آشنا شود. مخاطب در این فصل به این موضوع پی می‌برد که شهید مدرس با اعزام دانشجویان به خارج از کشور مخالف نبوده، بلکه می‌خواسته معلمان خارجی به ایران بیایند. در این باره هم گفته: «اگر معلم‌های مورد نیاز را از خارج از کشور تامین کنید، مسوولان کشور نیز نظارت و مواظبت داشته باشند، مخارج آن هر چه باشد، ارزش دارد؛ هر چند مخارج آن ده هزار یا بیست هزار باشد، حتی اگر سالی یک کرور هم مخارج داشته باشد، بهتر از این است که شاگرد به دیگر کشورها بفرستید.» اعتقاد به آزادی بیان با توجه به اصول قانون اساسی، برخورد محترمانه با علما و توده مردم اهل سنت، تلاش برای دعوت علما، مردم و نمایندگان مجلس به وحدت اصولی و پرهیز از اختلاف و مبارزه با خرافه‌گرایی، بخشی از اندیشه‌های فرهنگی و اجتماعی مدرس را تشکیل می‌داد. مخاطب با توجه به عناوین فصل‌های این کتاب باز هم حق انتخاب دارد. او می‌تواند فصل «ویژگی‌های شخصیتی و اخلاقی» مدرس را برگزیند. در این فصل، ویژگی‌های اخلاقی و شخصیت مدرس بررسی می‌شود که نظم و انضباط، عفو و گذشت، ساده‌زیستی، شهامت و شجاعت، آگاهی به مقتضیات زمان، روح لطیف و شعرشناسی، پرهیز از مردم‌فریبی و اعتقاد به مردم‌داری برخی از این ویژگی‌ها به شمار می‌روند. نکته مثبت این فصل هم این است که مدرس از دیدگاه مخالفان و موافقانش توصیف می‌شود. ملک‌الشعرای بهار، نظام‌السلطنه مافی، ادیب نیشابوری، علامه سیدمحسن امین، حبیب‌الله نوبخت و یحیی دولت‌آبادی برخی از این افراد را تشکیل می‌دهند. از زبان عبدالله مستوفی درباره ساده‌زیستی مدرس چنین نقل شده است: «مشهور است که حتی وقتی سلطان احمدشاه قاجار تولیت مدرسه سپهسالار و مجوز تدریس در آن را به سید داد، او از حق‌التدریس مدرسه استفاده نکرده و طرز لباس پوشیدن و زندگی‌اش با قبل از آن تفاوتی نداشت. همان فرش و گلیم، همان کاسه و کوزه... اسباب زندگی او را تشکیل می‌داد و لباسش همان بود که بود.» مخاطب این کتاب جز انتخاب‌های سلیقه‌ای درباره موضوع‌هایی که بیشتر درباره ‌آنها کنجکاو است، می‌تواند مطالعه کتاب را با توجه به ترتیب فصل‌ها آغاز کند. فصل اول، درباره «زندگی، زمانه مدرس و تلاش‌های وی در اصفهان» است که موضوع‌هایی مانند نام و خاندان، تشکیل خانواده، مبارزات مدرس در اصفهان، نقش مدرس در نهضت مشروطه، صمصام‌السلطنه و مدرس، ترور مدرس و فرزندان مدرس را دربرمی‌گیرد. این روحانی مبارز که در روستای سرابه‌کچو از توابع شهرستان اردستان اصفهان به دنیا آمد، در این فصل درباره روزهای کودکی خود چنین نوشته: «روزهای کودکی من ساعات و دقایق پربار و آموزنده‌ای بود، بخصوص سفر از کوچه به قمشه، گذشتن از اردستان و زواره و دیه[روستا]‌های اصفهان و دیدن فقر و ذکاوت مردم این نواحی، شوق زندگی را در کالبدم بیدار می‌کرد.» نکته جالب فصل نخست، شجره‌نامه‌ای است که در پایان این فصل از خاندان مدرس منتشر شده. عناوین سایر فصل‌های این کتاب به این شرح است: «مدرس در عرصه مجلس شورای ملی»، «اندیشه‌های سیاسی»، «اندیشه‌های اقتصادی»، «مواضع مهم سیاسی»، «پاسخ به پرسش‌ها و شبه‌ها» و «مدرس و نهضت‌های روزگار خود». هر یک از این فصل‌ها در ارتباط با موضوع‌هایی که در آنها مطرح شده، اطلاعاتی را به مخاطب خود ارائه می‌دهند. کتاب «سرگذشت، افکار و آثار آیت‌الله شهید سیدحسن مدرس»، 10 پیوست را نیز شامل می‌شود که این موضوع نشان ‌دهنده تکمیل بودن اطلاعات آن است. فهرست منابع هم در دو بخش «کتاب‌ها» و «مجله‌ها و روزنامه‌ها» به معرفی منابعی که از آنها در تالیف کتاب بهره گرفته شده، می‌پردازد. اسناد و تصاویر هم پایان‌بخش کتاب است. «نامه‌های مبادله شده بین مدرس و فرزندانش در دوران تبعید»، «پنج سند راجع به ترور مدرس»، «شش نامه از مدرس به شخصیت‌های سیاسی و علمی»، «وصیت‌نامه مدرس»، «اسناد گوناگون» و «تصاویر» در این بخش گنجانده شده. وجود چنین بخشی به خودی خود یک ویژگی مثبت است که اطلاعات لازم را برای مخاطب و بخصوص پژوهشگران فراهم می‌کند. «نامه‌های مبادله شده بین مدرس و فرزندانش در دوران تبعید» در کنار «وصیت‌نامه مدرس» هم می‌تواند به ‌صورت غیر مستقیم از ویژگی‌های اخلاقی و شخصیتی وی پرده بردارد. این نامه‌ها که در کنار متن حروف‌چینی شده آنها اصل نامه به خط مدرس و فرزندانش نیز قرار دارد، رابطه پدر و فرزندانش را به خوبی نشان می‌دهد. شهید مدرس در یکی از این نامه‌ها خطاب به فرزندش عبدالباقی نوشته است: «بسم‌الله‌ الرحمن‌ الرحیم نور چشم، آقا سیدعبدالباقی، کاغذ شما بعد از نُه ماه انتظار در اواخر شهر صفر رسید. نمی‌دانی که در این مدت چه بر من گذشت. عقلا گفته‌اند: «الانتظار اشدّ من‌ الموت». جواب شما یک ماه عقب افتاد تا بفهمی که انتظار چقدر سخت و تلخ است. جهت آن کسالت نبود. الحمدلله رب‌ العالمین سلامتی حاصل است و آن کسالت‌های مختصر هم تقریبا رفع شده، بلکه ملالت و افسردگی فوق‌العاده بود که امیدوارم به دعای شما و سایرین رفع شود. ده روز قبل از کاغذ شما، کاغذ همشیره‌ها رسید. شما بگویید روی به خدای خود نمایند و هر چه می‌خواهند [از او] بخواهند؛ من از آنها عاجزترم.» این کتاب علاوه بر محتوای کامل، از نظر ظاهری هم کتابی باکیفیت است. جلد فیروزه‌ای کتاب، مخاطب را به تورق آن دعوت می‌کند. فقط کاش فونت (اندازه حروف) به کار رفته در عنوان هم فونتی زیباتر بود. قرار گرفتن عنوان کتاب، نام نویسنده، نام و آرم ناشر هم در روی جلد، پراکنده است. مولف کتاب، می‌توانست از عنوان کلی «سرگذشت، افکار و آثار آیت‌الله شهید سید حسن مدرس» پرهیز و عنوانی زیباتر را برای این کتاب انتخاب کند تا این عنوان، زیباتر بر زمینه فیروزه‌ای جلد بنشیند. صفحه‌آرایی زیبا در کنار استفاده از فونت زیبا در ترغیب مخاطب به مطالعه کتاب، نقش دارد. «سرگذشت، افکار و آثار آیت‌الله شهید سیدحسن مدرس» کتابی پرُ و پیمان است. از زندگینامه تا دیدگاه‌های فرهنگی، سیاسی، اقتصادی، از نمایندگی در مجلس تا روزهای تبعید و شهادت، در این کتاب، همه چیز هست. می‌توان مدرس را از نگاه دیگران دید یا اینکه زندگینامه خودنوشت او را خواند که هم به فارسی است، هم به عربی. از نامه‌هایی که برای فرزندانش می‌نوشته تا اسناد مرتبط با ترورش، همگی در این کتاب قرار گرفته‌اند تا به ذائقه هر مخاطبی پاسخ بدهند.

مقاله‌ها و سخنرانی‌هایی درباره «پهلوی، ساواک، شکنجه»

پهلوی، ساواک، شکنجه، تهران: موزه عبرت ایران، 1393 این کتاب حاصل نشست تخصصی «پهلوی، ساواک، شکنجه» با حضور محققین، تاریخ‌پژوهان و زندانیان سیاسی دوران پهلوی است که در 25 دی ماه سال 1391 از سوی موزه عبرت ایران برگزار شد. این اثر شامل مقالات افرادی است که بنابر مستندات و با مشاهدات خودشان از بازداشتگاه کمیته مشترک ضدخرابکاری ساواک (اکنون: موزه عبرت ایران) که در زمان قبل از انقلاب در آن زندانی بوده‌اند، به شرح واقعیت‌ها درباره این زندان و حوادث و وقایع آن پرداخته‌اند. برای مردم ایران شکنجه، علاوه بر ترس و درد، یادآور دوره‌ای از تاریخ یعنی دوره پهلوی است. پهلوی در ذهن و خاطره مردم ایران با ساواک و شکنجه همراه است؛ بنابراین ثبت و ضبط حقایق تاریخی و حفظ اسناد و مدارک مرتبط با وضع آن دوران، برای جلوگیری از هر گونه تحریف در تاریخ ایران، از کارهای ضروری است. محل اصلی شکنجه‌گاه رژیم پهلوی با این هدف به موزه عبرت ایران تبدیل شده است و کتاب‌های متعددی در این زمینه به چاپ رسیده است که کتاب مورد نظر این نوشته نیز یکی از این آثار است. شکنجه که در ساده‌ترین تعریف خود، به آزار جسمی یا روحی برای مجبور کردن کسی به کاری اطلاق می‌شود یکی از روش‌های افراد یا حکومت‌ها برای رسیدن به اهدافشان است. شکنجه زندانیان به خصوص زندانیان سیاسی یا افرادی که به دلیل فعالیت‌های سیاسی زندانی شده‌اند از روش‌های گرفتن اعتراف یا ممانعت آنان از فعالیت‌های سیاسی است. مصداق بارز این نوع شکنجه را می‌توان در دوران پهلوی و در نهاد مخوف ساواک و زندان آن (زندان کمیته مشترک ضدخرابکاری) سراغ گرفت که سخت‌ترین شکنجه‌ها را در حق مبارزان اعمال می‌کرد. ساواک که در سرکوب عناصر مخالف حکومت پهلوی فعالیت گسترده‌ای داشت به عنوان عامل شکنجه و قتل بسیاری از مبارزان با حکومت پهلوی شناخته می‌شد. کمیته مشترک ضدخرابکاری نیز که با مشارکت برخی از عوامل ساواک در سال 1350 تشکیل گردید نقش مهمی در سرکوب و اعمال بدترین شکنجه‌ها داشت. شلاق زدن، اشکلک کردن، سوزن زیر ناخن کردن، تراشه نی زیر ناخن کردن، تجاوز، لگد زدن بر دست‌های بسته زندانیان از جمله شکنجه‌های رایج در زندان‌های عصر پهلوی بود. آپولو هم نام یکی از دستگاه‌های شکنجه و در واقع از ابداعات رژیم پهلوی بود که شامل یک صندلی فلزی، گیره و کلاه‌ فلزی بود که متهم را روی صندلی می‌خواباندند و دست و پای او را با گیره‌ها ثابت نگه می‌داشتند. نحوه بستن دست و پاهای زندانی به گونه‌ای بود که پاهای متهم را به سمت بالا می‌آوردند تا کف پاها رو به بالا قرار گیرد. بعد از آن کلاه‌خود فلزی را که از سقف آویزان بود به سمت پایین می‌کشیدند تا سر و شانه‌های متهم را بپوشاند. سپس با کابل به کف پاهای او می‌زدند. همچنین با سوزاندن بدن زندانی با فندک و سیگار، کشیدن ناخن‌ها با انبردست و یا فروکردن سوزن زیر ناخن‌ها و... او را مورد شکنجه قرار می‌دادند. در صورتی که زندانی از درد و ناله فریاد می‌زد، صدای آن در کلاه‌خود و در نتیجه گوش او می‌پیچید و باعث آزار بیشتر او می‌شد. (صص 52-55) یکی از موضوع‌های مهم در این کتاب که توسط سخنرانان همایش براساس مستندات، مشاهدات و کتاب‌های مختلف به مدعوین ارائه شده است، اثبات وجود شکنجه مبارزین و زندانیان سیاسی توسط ساواک و کمیته مشترک ضدخرابکاری است که به گونه‌های مختلف اعمال می‌شده است. نفی و انکار شکنجه زندانیان سیاسی توسط برخی از عوامل وابسته به حکومت پهلوی در خارج از کشور مانند پرویز ثابتی، از مدیران ساواک، سبب تحقیق و چاپ آثاری در داخل ایران شده است که وجود شکنجه را در زندان‌های پهلوی اثبات می‌کند. همچنین وجود آثار شکنجه بر بدن زندانیان سیاسی سند زنده و گویای اعمال وحشیانه مأمورین حکومت پهلوی است. مهدی ملک‌الکتاب یکی از زندانیان سیاسی در سخنرانی اعتراضی به حکومت پهلوی و با اشاره به مصاحبه اوریانا فالاچی با محمدرضا پهلوی در سال 1355 و اعترافات شاه به شکنجه در زندان‌ها، به اثبات این موضوع می‌پردازد و از همه مراجع بین‌المللی و حقوقدانان خواستار دفاع از حقوق زندانیان سیاسی در دوره پهلوی است. (صص 59-62) علی‌محمد ختنی‌فرد یکی دیگر از زندانیان سیاسی به معرفی شخصیت عیسی پژمان از مأمورین ساواک و نویسنده کتاب «اثر انگشت ساواک» که در آن به موضوع تطهیر ساواک و نفی شکنجه پرداخته است می‌پردازد. وی با خطاب قرار دادن پرویز ثابتی و فرح پهلوی به موضوع شکنجه اشاره دارد و با استناد به گزارش صلیب سرخ در بازدید از زندان‌های دوره پهلوی و وجود آثار شکنجه بر بدن زندانیان سیاسی، به تبعات جنایت‌های ساواک و رژیم پهلوی در این خصوص می‌پردازد. (صص 65-72) رفتار غیرانسانی ساواک مختص مخالفین حکومت پهلوی نبود و افراد رده بالای آن دوران نیز گاهی گرفتار رفتارهای وحشیانه ساواک می‌شدند. به طور مثال رفتار ساواک با آذر آریانپور، همسر دکتر شیخ‌الاسلام، وزیر بهداری پهلوی که گرفتار خشونت ساواک گردید نمونه‌ای از درنده‌خویی سازمان اطلاعات و امنیت کشور در دوره پهلوی (ساواک) بود. (صص 17- 18) ارایه تاریخچه کوتاهی از زندان و شکنجه از دوران قاجار تا پایان دوران پهلوی توسط مهیار خلیلی، نویسنده کتاب «شکنجه در عصر پهلوی» از دیگر مباحث این اثر است که به بررسی انواع شکنجه در زندان شهربانی، فرمانداری نظامی، ساواک و کمیته مشترک ضدخرابکاری می‌پردازد. (صص 49-54) همچنین بررسی شکل‌گیری ساواک و اقدامات آن و ارتباط با آمریکا و اشغالگران قدس از دیگر موضوع‌های این اثر است که به طور مفصل توسط عباس سلیمی‌نمین به آن پرداخته شده است. (صص 13-31) بدون هیچ تردیدی هر نظام و حکومتی برای حفظ جامعه و برقراری نظم و آرامش، امنیت سیاسی، اقتصادی و اجتماعی در داخل و خارج، به یک سیستم اطلاعاتی و امنیتی نیاز دارد. اما با تشکیل ساواک در سال 1335 این سازمان به مرکزی برای شکنجه، خیانت و جنایت تبدیل شد. دستگیری، زندان، شکنجه و تبعید، قتل، ممنوع‌المنبر کردن وعاظ و روحانیون، ممنوعیت کتاب‌های دینی و بستن مراکز مذهبی از جمله حوزه‌های مأموریتی ساواک بود که در ادامه از بین بردن هویت اسلامی این سرزمین توسط حکومت پهلوی به آنها وارد می‌شد. کتاب «پهلوی، ساواک، شکنجه» با بررسی نقش ساواک در دوران پهلوی و برخی عناصر مهمی از آن چون پرویز ثابتی و شناخت افرادی که خود قربانی جنایت‌های آن مجموعه بودند در پی پاسخ‌گویی به دیدگاه‌های نادرست دشمنان جمهوری اسلامی ایران است تا نسل آینده همواره مواظب و مراقب توطئه‌های دشمن باشند و فریب نیرنگ‌های آنان را نخورند. این اثر علاوه بر متن مقاله‌ها و سخنرانی‌های افرادی چون عباس سلیمی‌نمین، حجت‌الاسلام محمدحسن ابوترابی‌فرد، مهیار خلیلی، مهدی ملک‌الکتاب، علی‌محمد ختنی‌فرد، علی‌محمد بشارتی، قاسم تبریزی، مرضیه حدیدچی(دباغ)، مجتبی قانع و قاسم حسن‌پور، در بخش ضمائم به معرفی پرویز ثابتی، یکی از گردانندگان اصلی ساواک و فعالیت‌های او می‌پردازد و در ادامه اعترافات بهمن نادری‌پور (معروف به تهرانی) و فرج‌الله سیفی کمانگر (کمالی)، شکنجه‌گران معروف ساواک به همراه تصاویر شخصیت‌های مرتبط با موضوع کتاب را آورده است که بر ارزش این اثر می‌افزاید. با توجه به موضوع همایش انتظار می‌رفت سخنرانان همایش به موضوع شکنجه به صورت جزیی‌تر بپردازند و آثار سوء‌شکنجه و تبعات آن علاوه بر مشکلات جسمی، از نظر روحی و سلامت روان افراد شکنجه شده نیز مورد بررسی قرار گیرد. در چاپ این اثر بهتر بود موزه عبرت تصاویر مرتبط با شکنجه‌شدگان و وسایل مختلف شکنجه را نیز به تصاویر بخش ضمائم اضافه می‌کرد. جلد کتاب با موضوع اثر همخوانی ندارد و بهتر بود تصویر روی جلد تداعی‌کننده اقدامات وحشیانه ساواک درباره زندانیان سیاسی باشد.

انقلاب اسلامی در آینه مطبوعات

انقلاب اسلامی به روایتی دیگر/ تالیف غلامرضا خارکوهی/ انتشارات کتابخانه پیرداد/ 176 صفحه جلد کتاب به 4 بخش تقسیم شده است؛ گوشه سمت راست بالای صفحه به تصویری از امام خمینی(ره) و مردم اختصاص دارد. در زیر این تصویر، بریده‌ای از روزنامه‌های سال 1357 به چشم می‌خورد. در گوشه پایین صفحه درست در کنار این بریده جراید، تصویری از فرح و محمدرضا پهلوی دیده می‌شود و بالای این تصویر، در زمینه‌ای سبز رنگ، عنوان کتاب ذکر شده:«انقلاب اسلامی به روایتی دیگر». کتاب «انقلاب اسلامی به روایتی دیگر» با بخش هایی که «گفتار» نام گرفته، فرازهایی از تاریخ انقلاب اسلامی ایران را به عنوان بزرگ‌ترین رویداد قرن بیستم به صورت مستند مورد بررسی قرار می‌دهد. آنچه در این کتاب اهمیت دارد، این است که این گفتارها در طول 20 سال در مطبوعات ایران منتشر شده است. مولف کتاب سعی کرده هر گفتار را با نگاهی نو مورد بررسی قرار دهد. همچنین در چینش مقالات، بازه زمانی رویداد‌ها را نیز مورد نظر قرار داده است. «انقلاب اسلامی به روایتی دیگر»، شامل 5 گفتار است؛ «گفتمان مکتبی انقلاب در گفتمان دکتر بهشتی»، «جستاری بر نقش منفی اسدالله علم در قیام 15 خرداد سال 1342»، «نگاهی به روزهای دربه‌دری شاه»، «بوران توطئه در نخستین سال پیروزی انقلاب» و «آمریکا در غرقاب جهنم طبس». «گفتمان مکتبی انقلاب در گفتمان دکتر بهشتی»، نخستین گفتار کتاب را تشکیل می‌دهد. در این گفتار که با استفاده از نظریات آیت‌الله دکتر سید محمد حسینی بهشتی تدوین شده، مبارزات نهضت ملی از سال های 1329 تا نهضت اسلامی در بهمن 1357 مورد بررسی قرار گرفته و همچنین بر ضرورت استمرار هویت اسلامی انقلاب پس از پیروزی نیز تاکید شده است. دومین گفتار این کتاب، «جستاری بر نقش منفی اسدالله علم در قیام 15 خرداد سال 1342» نام گرفته است. آغاز گفتار دوم درباره شخصیت اسدالله علم است و از او به عنوان یکی از مرموزترین چهره‌های تاریخ معاصر ایران نام برده می‌شود. این ‌که او چه کسی بود، از چه زمانی وارد دربار شد، چه پروسه‎ای را تا رسیدن به مقام نخست وزیری طی کرد و چه نقشی در سرکوبی قیام 15 خرداد سال 1342 داشت، مباحثی است که در این گفتار مورد بررسی قرار می‌گیرد. پایان‌بخش این گفتار هم درباره برکناری علم از مقام نخست‌وزیری و انتصابش به سمت وزیر دربار در 17 آبان 1345 است. در این گفتار نیز مانند سایر گفتارهای کتاب «انقلاب اسلامی به روایتی دیگر» از نوشته‌های مطبوعات به عنوان منبعی برای بررسی وقایع استفاده شده است. در همین بخش به قسمت‌هایی از گزارش روزنامه «الاهرام» درباره کشتار 15 خرداد 1342 اشاره شده است:«تهران از آتش خشم مردم شعله‌ور شد و زبانه‌های آتش به شهرهای دیگر کشید. نیروی نظامی و ارتش شاه با تانک و توپ و زره‌پوش به خیابان‌ها آمد... نیروی نظامی که به مسلسل سنگین مجهز می‌باشد کاخ شاه را احاطه کرده و راه‌هایی را که به کاخ منتهی می‌شود بسته است.» گفتار سوم این کتاب با عنوان «نگاهی به روزهای دربه‌دری شاه»، عنوان‌هایی مانند اعتراض مردم مصر و مراکش، مکزیک تبعیدگاه جدید، بیماری شاه‌بازی سیاسی، اخراج شاه از آمریکا، پاناما جهنمی دیگر، در آغوش فرعون و مرگ در نهایت دربه‌دری را در بر دارد. این گفتار، با آخرین پرواز شاه از ایران آغاز می‌شود و در نهایت هم پس از شرح تبعیدهای خودخواسته یا ناخواسته شاه و همسرش به نقاط مختلف با مرگ وی به پایان می‎رسد. در گفتار سوم، مطالبی به نقل از شاه، اطرافیانش و حتی خبرگزاری‌های رسمی جهان روایت شده است که مطلب خبرگزاری فرانسه، یکی از همین مطالب به شمار می‌رود: «یکی از ثروتمندترین افراد جهان که در سه قاره دنیا بیش از پانزده قصر و ویلا، یکی زیباتر از دیگری، دارد امروز چون شکاری که در چنگال شکارچیان افتاده باشد در جست‌وجوی یک پناهگاه امن است. این مرد، محمدرضا پهلوی، شاه مخلوع ایران است که دادگاه انقلاب اسلامی تهران اعدام او را جایز شمرده و ظاهرا افرادی در همه جا در تعقیبش خواهند بود تا حکم قاضی شرع را به اجرا بگذارند. شاه که با خانواده‌اش در باهاما به «جزیره بهشت» پناهنده شده و در پشت دیواری از ماموران مسلح زندگانی ترسناکی را می‌گذراند اینک دریافته است که پول همیشه امنیت به بار نمی‌آورد.» یکی از بخش‌های کتاب که در گفتار سوم آورده شده، «تقویم وقایع مهم سیاسی زندگی محمدرضا پهلوی» است که این وقایع را به صورت فهرست‌وار و بر اساس زمان آنها به مخاطب ارایه می‌کند. گفتار چهارم نیز با عنوان «بوران توطئه در نخستین سال پیروزی انقلاب» مباحثی مانند روند ستیز مخالفان با انقلاب، توطئه بر ضد مجلس خبرگان، مقابله با توطئه‌گران و عملیات تروریستی و بمب‌گذاری آنها را شرح می‌دهد. «تسخیر کانون توطئه» بخش پایانی این گفتار است که به موضوع تسخیر سفارت آمریکا می‌پردازد. «آمریکا در غرقاب جهنم طبس»، پنجمین گفتار کتاب را تشکیل می‌دهد. در این گفتار، ضمن اشاره‌ای اجمالی به کودتای 28 مرداد 1332، عملیات نظامی آمریکا در طبس در سال 1359، مقدمات عملیات دلتا و شرح آن، اهداف و برنامه‌های این عملیات، علت‌های شکست آن و واکنش امام خمینی (ره) به این عملیات توضیح داده می‌شود. این کتاب که با گفتار «گفتمان مکتبی انقلاب در گفتمان دکتر بهشتی» آغاز شده، با گفتار «آمریکا در غرقاب جهنم طبس» به پایان می‌رسد. مباحث مطرح شده در کتاب «انقلاب اسلامی به روایتی دیگر» سیری منطقی را طی می‌کنند. هر یک از گفتارهای کتاب به بخش‌های کوچک‌تری تقسیم شده است که هم باعث می‌شود مخاطب بر اساس دسته‌بندی موضوعی، سریع‌تر به جزییات مطالب دسترسی داشته باشد و هم این‌که بخش‌های کوچک، خواندن کتاب را آسان‌تر می‌کند. انتخاب عنوان این کتاب اما هوشمندانه نیست. شاید مولف بر این اساس که مطالب کتاب، در مطبوعات ایران منتشر شده چنین عنوانی را انتخاب کرده است. عنوان «انقلاب اسلامی به روایتی دیگر» برای مخاطب این ذهنیت را ایجاد می‌کند که با مطالبی متفاوت از آنچه خوانده یا شنیده، روبه‌رو خواهد شد، اما مطالب کتاب، حرف‌هایی جدید نیستند. با این وجود، کتاب «انقلاب اسلامی به روایتی دیگر» علاوه بر نثر روان، دارای ویژگی‌های مثبت دیگری هم هست. در هر گفتار بخشی به نام «اشاره» وجود دارد که درباره مطالب هر گفتار، اطلاعاتی کلی را ارائه می‌دهد تا مخاطب بهتر با محتوای هر گفتار آشنا شود. پانویس‌ها و ارائه فهرست منابع هم در پایان کتاب به مستند بودن مطالب آن کمک می‌کند، اما مهم‌ترین ویژگی کتاب، همان نثر روان است، نثری که بهره‌گیری از آن مخاطب را به خوبی در سیر حوادث قرار می‌دهد.

خاطرات هوشنگ منتصری؛ نه سیاه! نه سفید! خاکستری

سال‌‌های خاکستری/ گفت‌وگو و تدوین: علی امیری/ ناشران: دفتر مطالعات فرهنگ پایداری حوزه هنری گیلان و نشر فرهنگ ایلیا/ 308 صفحه خاطرات گاهی به فراموشی سپرده می‌‌شوند. فراموشی، گاهی نعمت است، اما نه همیشه. گاهی باید به خاطر آورد و از این خاطره‌‌ها هر چند که تلخ و گزنده باشند، استفاده کرد. تجربه‌‌ها را باید به کار برد، پس این‌ طور نیست که فراموشی محض همیشه مفید باشد. به حافظه چندان اعتمادی نیست، فراموشی از راه می‌‌رسد. باید تجربیات را یادآوری کرد تا دیگران از آن بهره بگیرند. اهمیت این موضوع زمانی بیشتر می‌‌شود که این خاطره‌‌ها و تجربه‌‌ها مرتبط به یک ملت باشد و دوره‌‌ای از تاریخ یک سرزمین را روایت کند. اینجاست که لزوم ثبت تاریخ شفاهی اهمیت می‌‌یابد. «سال‌‌های خاکستری» یکی از کتاب‌‌هایی است که در زمینه تاریخ شفاهی منتشر شده. با این کتاب، می‌‌توان خاطرات دکتر هوشنگ منتصری که زندگی در دوره پهلوی دوم را تجربه کرده، ورق زد. بازگویی خاطرات او با جایگاه علمی و سیاسی‌اش و اینکه از بازماندگان دوره پهلوی دوم است، به این دلیل که وی از واقعیت‌‌های پشت پرده رخدادها و تصمیم‌‌گیری‌‌های سیاسی یکی از عصرهای اخیر ایران سخن می‌‌گوید، دارای اهمیت است. منتصری دارای دو شخصیت علمی و سیاسی است. تحصیل در مدرسه دارالفنون، اخذ مدرک لیسانس در رشته علوم ریاضی از دانشکده علوم دانشگاه تهران، اخذ دانشنامه لیسانس در رشته اقتصاد، تحصیل در دانشگاه‌‌های سوربن و استراسبورگ، اخذ مدرک دکترا، تدریس در هنرسرای عالی فنی به عنوان مدیر گروه ریاضی و معاونت دانشگاه صنعتی آریامهر (اکنون: صنعتی شریف)، از وی شخصیتی علمی می‌‌سازد. او فقط به تحصیل و تدریس بسنده نکرده، بلکه تالیف کتاب‌‌هایی را هم در برنامه خود قرار داده است که دوره 20 جلدی کتاب ریاضیات برای رشته‌‌های مختلف دبیرستان، تالیف چند جلد کتاب کلاسیک ریاضی برای دانشکده‌‌های مهندسی، تالیف کتاب «صد روز در اروپا» و ترجمه کتاب «زردهای سرخ» برخی از این فعالیت‌‌ها به شمار می‌‌رود. سوابق سیاسی مانند استانداری استان کرمان نیز بخش دیگری از شخصیت وی را شامل می‌‌شود. در کتاب «سال‌‌های خاکستری» هر دو منظر مورد توجه قرار گرفته است. این کتاب، که با فصل «زادروز» آغاز می‌‌شود، شروع خوبی دارد: «پشت نخستین صفحه‌ قرآن بزرگِ جلد چرمیِ مادربزرگم، نوشته شده بود: «مقارن غروب یوم جمعه 6 جدی 1302 خورشیدی مطابق غره جمادی‌‌الثانی 1342 هجری قمری اولین فرزند جعفرخان دیلمانی و خواهرم فخرالسلطنه در عمارت خانوادگی محله‌ اردوبازار لاهیجان متولد شد و به پیشنهاد شخص اینجانب اسم اسلامی او را علی و نام شاهنامه‌‌ای او را هوشنگ بگذاریم مبارک است- خالو رضا». این شروع به اندازه کافی خوب است که مخاطب را برای مطالعه 8 فصل این کتاب ترغیب کند. «زادروز»، «آزادی رادمنش و آشنایی من با حزب توده»، «اولین سفر به اروپا»، «بازگشت به ایران»، «دانشگاه آریامهر»، «ریاست دانشگاه تبریز»، «انتصاب به استانداری کرمان» و «یادداشت‌‌های پراکنده»، عنوان‌های این فصل‌‌ها را تشکیل می‌‌دهد. در فصل «زادروز»، درباره موضوع‌هایی مانند «دوران تحصیل در لاهیجان»، «تئاتر در مدرسه»، «ورود دکتر رادمنش به ایران»، «رفتن به تهران، به همراه رادمنش» و «دستگیری دکتر رادمنش» اطلاعاتی ارائه می‌‌شود. آخرین مبحث این فصل که «دستگیری دکتر رادمنش» است به خوبی به نخستین مطلب فصل بعدی پیوند می‌‌خورد. اغلب موضوع‌های فصل «آزادی رادمنش و آشنایی من با حزب توده»، درباره حزب توده است. در این فصل، منتصری، از دوران کودکی و نوجوانی عبور کرده و وارد دوره جوانی شده است. فعالیت‌‌هایش در حزب توده، تحصیل او در دانشکده علوم دانشگاه تهران، تدریس در دبیرستان‌‌های دارالفنون، فیروزبهرام و دانشسرای مقدماتی در این فصل گنجانده شده. فصل دوم نیز با موضوع سفر منتصری به اروپا با فصل سوم پیوند می‌‌خورد. فصل سوم با عنوان «اولین سفر به اروپا» دربردارنده خاطرات سفر به پاریس برای تحصیل در این شهر است، اما بیشتر وقایع اجتماعی و سیاسی را دربرمی‌‌گیرد. اتفاق‌هایی مانند «داستان آشنایی با سرلشکر قرنی»، «جریان تیمسار قرنی»، «دستگیری سرلشکر قرنی»، «نخستین ملاقات رسمی با هویدا» و «ملاقات با خلیل ملکی» در فصل چهارم رخ می‌‌دهد. فصل پنجم نیز درباره روند تاسیس دانشگاه «آریامهر» (که پس از پیروزی انقلاب، دانشگاه صنعتی شریف نامیده شد) است. ریاست دانشگاه تبریز، یکی از برگ‌‌های کارنامه کاری منتصری است که فصل ششم کتاب «سال‌‌های خاکستری» را به خود اختصاص داده است. در این فصل رویدادهایی مانند ورود منتصری به تبریز و دیدار او با دانشجویان زندانی، انتصاب روسای دانشکده‌‌ها و تصفیه برخی از استادان قدیمی، راه‌‌اندازی انجمن‌‌های دانشجویی و دغدغه‌‌های فرهنگی وی شرح داده می‌‌شود. فصل هفتم نیز درباره انتصاب منتصری به استانداری کرمان و فعالیت‌‌های وی در این استان است. در بخشی از این فصل درباره برنامه‌‌های وی برای آشنایی بیشتر با شرایط این استان چنین نوشته شده است: «من برای شناخت جامعه‌ کرمان و اطلاع از گره‌‌های کوری که سد راه پیشرفت و مانع تحولات اجتماعی بود، تقریبا یک هفته پس از ورود به کرمان، طبق برنامه‌ تنظیم شده به مسافرت یک‌ ماهه در سطح استان پرداختم.» منتصری در جریان انتصاب به سمت‌‌های مختلف دولتی به این نتیجه رسیده بود که نتی که او می‌‌زند با مجموعه نت‌‌هایی که باید زده می‌‌شد تفاوت دارد و قاعدتا اوست که باید حذف شود. شاید همین تفکر بود که باعث شد وی از استانداری کرمان، کناره‌‌گیری کند و راهی فرانسه شود. کتاب «سال‌‌های خاکستری» که با تولد هوشنگ منتصری آغاز می‌‌شود، با خروج او از ایران در سال 1349 به اتمام می‌‌رسد: «تصمیم گرفتم که بازنشسته شوم و در حالی‌ که هنوز از دوران خدمتم چند سالی باقی مانده بود، تقاضای خودم را دادم. این را هم بگویم که من می‌‌توانستم مانند خیلی‌‌های دیگر بمانم و با کمی مصالحه و نرمش، در دستگاه حاکمه به مقام وکالت یا وزارت برسم اما مقام برایم ارزشی نداشت. به همین خاطر در سال 1349 به جنوب فرانسه رفتم و همان‌جا مقیم شدم. از آن زمان، دیگر به ایران نیامدم تا این‌که شیپور انقلاب اسلامی به ‌صدا درآمد.» «یادداشت‌‌های پراکنده» هم عنوان هشتمین فصل کتاب است که در آن یادداشت‌‌های منتصری منتشر شده است. «سال‌‌های خاکستری»، روایت‌گر خاطرات شخصی و در عین حال عمومی هوشنگ منتصری از بخشی از تاریخ معاصر ایران است که همین موضوع آن را حائز اهمیت می‌‌کند. صرف نظر از اطلاعاتی که در فصل‌‌های مختلف این کتاب ارائه شده، پیشگفتار مولف نیز به تکمیل این کتاب کمک می‌‌کند. در این پیشگفتار، منتصری به مخاطب معرفی می‌‌شود. مخاطب همچنین در جریان تدوین کتاب قرار می‌‌گیرد و با توضیحات مولف به اهمیت انتشار این کتاب و کتاب‌‌هایی از این نوع پی می‌‌برد. تازه‌ترین خبر درباره این کتاب هم این است که در چهارمین جشنواره آثار و تولیدات مراکز استانی حوزه هنری که از هفتم تا نهم مهر 1394 در اصفهان برگزار شد، در بخش آثار کمیته فرهنگ و مطالعات پایداری با گرایش تاریخ انقلاب اسلامی، شایسته تقدیر شناخته شد.

آبان 1357 در اسناد ساواک

سیر مبارزات یاران امام خمینی(ره) در آینه اسناد (به روایت ساواک)/ جلد سیزدهم/ موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره)/ ۵۴۸ صفحه کتاب بدون مقدمه آغاز می‌شود و مخاطب یک‌ باره به درون اسناد می‌افتد، بدون این‌که درباره هدف کتاب، یا روند انتشار آن چیزی بداند. مخاطب فقط می‌فهمد که با تعدادی سند مواجه است، اسنادی که بر اساس آنچه بر روی جلد کتاب آمده، به بازه زمانی مهر و آبان سال 1357 اختصاص دارند. کتاب، سیزدهمین جلد از مجموعه «سیر مبارزات یاران امام خمینی(ره) در آینه اسناد (به روایت ساواک)» است. در این کتاب از اطلاعاتی که در قالب مقدمه نخستین جلد به مخاطب ارائه شده، خبری نیست. ناشر فرض را بر این گذاشته که مخاطب، مطالعه این مجموعه را از جلد نخست شروع کرده و قاعدتا باید مقدمه جلد نخست را خوانده باشد، اما این‌طور نیست. احتمال این‌که مخاطب، جلد سیزدهم مجموعه «سیر مبارزات یاران امام خمینی(ره) در آینه اسناد» را از بین قفسه‌های یک کتابخانه به صورت اتفاقی انتخاب کند، وجود دارد. بنابراین با یک کتاب «بی‌‌مقدمه» مواجه می‌شود. نقطه ضعف بزرگی که ناشر به آسانی از کنار آن عبور کرده است. مجموعه «سیر مبارزات یاران امام خمینی(ره) در آینه اسناد» با هدف آگاهی از گذشته‌ای که می‌‌تواند حال، یا آینده را تغییر بدهد منتشر شده. این مجموعه می‌خواهد این موضوع را ثابت کند که پیوند گذشته و حال و آینده ملت‌‌ها حقیقتی انکارناپذیر است. در مقدمه نخستین جلد هم درباره هدف انتشار این مجموعه چنین نوشته شده: «وضعیت کنونی هر ملتی را گذشته آن رقم زده است، چنان که آینده ملت‌ها را اراده و عمل امروز آنان می‌سازد. تضمین برون‌‌رفت از مشکلات کنونی و ترسیم افق‌های روشن آینده در گرو میزان شناختی است که ملت‌ها و خصوصا فرهیختگان و رهبران آنان از گذشته خویش دارند. تاریخ در فرهنگ همه اقوام و ملل جهان و در ادبیات ادیان الهی و دین مبین اسلام عبرت‌آموز و راهنمای عمل امروز و فردای جوامع است. شرط اساسی توفیق در پژوهش‌های تاریخی واقع‌بینی و واقع‌نمایی است.» نخستین جلد از این مجموعه اسنادی از بازه زمانی اول اردیبهشت 1340 تا 31 تیر 1342 را دربرمی‌گیرد. مجلدهای بعدی هم هر یک به یک بازه زمانی اختصاص دارد. بازه زمانی این کتاب نیز که جلد سیزدهم این مجموعه است، بین 27 مهر 1357 و 15 آبان 1357 قرار گرفته. موضوع‌های اسناد موجود در این کتاب، مختلف و متعدد است. نکته جالب توجه این‌که ترتیب قرار گرفتن اسناد بر اساس تاریخ گزارش‌‌هایی است که توسط ماموران ساواک تهیه و ارائه شده است. این‌که این اسناد توسط ساواک تهیه شده، موضوعی است که مخاطب را برای مطالعه آن کنجکاو می‌کند. این اسناد، زمانی جزو اسناد محرمانه به شمار می‌رفتند که جز ماموران ساواک و برخی مقامات بلندپایه وقت، کسی نمی‌توانست به آنها دسترسی داشته باشد. ماموران ساواک شاید هرگز فکر نمی‌کردند که کسی به گزارش‌‌های آنها دست پیدا کند چه برسد به این‌که این گزارش‌‌ها در قالب کتاب منتشر شود، اما این اتفاق رخ داده است. حالا مخاطب به راحتی می‌تواند با مراجعه به یک کتابخانه، این گزارش‌‌ها را مطالعه کند. مخاطب این کتاب هم می‌تواند در جریان اتفاق‌های روزهای پایانی مهر تا نیمه آبان سال 1357 قرار گیرد. حتی اگر سن او به آن سا‌ل‌‌ها قد ندهد با مطالعه این کتاب، به آن سال‌‌ها سفر خواهد کرد و در جریان دقیق اتفاق‌ها قرار خواهد گرفت. همه این‌ها جزو ویژگی‌‌های مثبت انتشار چنین مجموعه‌ای به شمار می‌رود. سیزدهمین جلد از مجموعه «سیر مبارزات یاران امام خمینی(ره) در آینه اسناد» با سندی که تاریخ آن 27 مهر 1357 است، آغاز می‌شود. «سنندج» موضوع این سند است و در آن درباره تعطیلی دانشسرای راهنمایی تحصیلی سنندج اطلاعاتی وجود دارد. «سالروز فوت مصطفی خمینی»، «دبیرستان دخترانه سلحشور»، «دانشکده حقوق دانشگاه تهران»، «تظاهرات در نوسود»، «تظاهرات دانشگاه تهران»، «حوادث وقایع شهرهای استان مرکزی» و «تظاهرات و راهپیمایی در شهر سمنان»، برخی دیگر از موضوع‌های اسناد متعدد این کتاب را تشکیل می‌دهد. سال 1357، مخالفت‌‌ها با حکومت پهلوی به اوج خود رسید و این کتاب نیز با سند‌هایی که با عنوان «تظاهرات» در شهرها و مکان‌‌های مختلف در بر دارد، این موضوع را به خوبی اثبات می‌کند. فعالیت‌‌های دانشجویان و محصلان هم در این سال افزایش یافت که فقط مختص تهران نبود، بلکه شهرهای دیگر را هم شامل می‌شد. در یکی از اسناد با موضوع «دانشکده مجتمع آموزش صنعتی واحد اصفهان» چنین نوشته شده: «اکثر دانشجویان دانشکده فوق بخصوص سال‌های اول و دوم از طرفداران [امام] خمینی هستند و بعضی اوقات در مراسم صبحگاهی نوارهایی از [امام] خمینی و دیگران را پخش می‌کنند.» یکی از مهم‌‌ترین اتفاق‌های سال 1357، تظاهرات روز 13 آبان بود که بعد از آن به عنوان «روز دانش‌‌آموز» نامگذاری شد. در اسناد موجود در کتاب نیز، این موضوع به چشم می‌خورد. در یکی از سندهای موجود از این تاریخ که موضوع آن «تظاهرات دانشگاه تهران» است، چنین نوشته شده: «تعداد تظاهرکنندگان تا ساعت 1100 روز 13/8/1357 تقریبا به سه هزار نفر رسیده که در محوطه چمن و دانشگاه مشغول دادن شعارهای مرگ بر منصور [محمدرضا پهلوی]، زیر بار ستم نمی‌رویم، درود بر خمینی هستند. ضمنا عده‌‌ای حدود 400 نفر دور پیکره [مجسمه شاه] اجتماع و شعار مرگ بر تو [شاه]، مرگ بر تو [شاه] را می‌‌هند و یک کاریکاتور هم از منصور [محمدرضا پهلوی]، به پیکره آویزان نموده‌اند. ضمنا اغلب کلاس‌ها دایر بوده و بیشتر تظاهرکنندگان را محصلین تشکیل می‌دهند.» ماموران ساواک برای اینکه صریح‌ترین شعار مردم در تظاهرات آن روزها را به صورت مستقیم در گزارش‌های خود نیاورند،‌ از کلمه‌های جایگزین که خودشان می‌دانستند منظور از آنها کیست، مانند این‌ها که در این سند می‌بینید، استفاده می‌کردند. «سیر مبارزات یاران امام خمینی(ره) در آینه اسناد» که توسط موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره) تدوین شده، در جلد نخست، دارای ویژگی‌‌هایی است؛ در مقدمه نخستین جلد به اهداف انتشار مجموعه اشاره شده، توضیحاتی با عنوان «نکات و تذکرات بایسته» در بخشی از مقدمه آمده، کدها و رمزهای مربوط به اسناد، مشخص و مدیریت‌‌ها و ادار‌ه‌های کل ساواک در کنار اجزاء اداره‌‌های ساواک برای مخاطب توضیح داده شده است که همه این‌ها ویژگی‌‌های مثبت کتاب را تشکیل می‌دهد. اما در مجلدهای بعدی، این ویژگی‌‌ها وجود ندارد که یک کاستی به شمار می‌رود. در جلد سیزدهم مجموعه «سیر مبارزات یاران امام خمینی(ره) در آینه اسناد» و سایر مجلدهای آن، هر سند، دارای تاریخ، شماره، موضوع، فرستنده، گیرنده و دستوراتی است که در ذیل آن آمده است. در کنار متن تایپ شده، نسخه‌‌ای از تصویر اسناد نیز موجود است. اسناد مگر در موارد غلط‌های املایی دچار ویرایش نشده‌اند ‌تا هویت کامل آنها حفظ شود. اینها هم بخشی از ویژگی‌های مثبت کتاب است. ویژگی دیگر این‌که این کتاب در پایان، دارای فهرست آیات و روایات، فهرست اشخاص، فهرست موضوعی و ضمائم است که مجموعه این‌ها می‌تواند برای مخاطب کنجکاو که در جست‌وجوی اطلاعات بیشتر است، به عنوان یک راهنما عمل کند.

حوزه علمیه مروی و نقش آن در تاریخ معاصر

حوزه علمیه مروی و نقش آن در تاریخ معاصر/ با مقدمه آیت‌الله مهدوی کنی/ به اهتمام حجت‌الاسلام مجید آژده/ انتشارات دانشگاه امام صادق (ع)/ 544 صفحه حتی اگر نخواهی، باز هم نمی‌توانی. قطعا قضاوت خواهی کرد. این قضاوت از همان روی جلد کتاب آغاز می‌شود، از همان عنوان کتاب: «حوزه علمیه مروی و نقش آن در تاریخ معاصر». همین عنوان کافی است تا به این قضاوت برسی که با کتابی دشوار روبه‌رو خواهی شد، قضاوتی که ورق زدن کتاب، آن را رد می‌کند. اما ورق زدن صفحه‌های اولیه کتاب باز هم عقل را مجاب نمی‌کند. تا این که بالاخره بعد از گشت و گذار در فصل‌های مختلف و خواندن نوشته‌ها، مجاب می‌شوی که بر خلاف تصور اولیه، کتاب «حوزه علمیه مروی و نقش آن در تاریخ معاصر»، کتابی همه فهم است. حالا با خیال راحت می‌توانی به مطالعه بپردازی. «حوزه علمیه مروی و نقش آن در تاریخ معاصر» که در سال 1390 به مناسبت دویستمین سالگرد تاسیس حوزه علمیه مروی منتشر شد، 4 بخش را شامل می‌شود؛ بخش یکم: «موقعیت جغرافیایی و بانی حوزه علمیه مروی»، بخش دوم: «متولیان حوزه علمیه مروی»، بخش سوم: «احیاگر موقوفات مروی؛حضرت آیت‌الله مهدوی کنی» و بخش چهارم: «مدیران ارشد موقوفات حوزه علمیه مروی». «موقعیت تهران» عنوان نخستین فصل از نخستین بخش کتاب است. در نگاه اول این طور به نظر می‌رسد که این بخش می‌توانست از کل کتاب حذف شود تا مخاطب فقط با آنچه کاملا مرتبط با حوزه علمیه مروی است، آشنا شود، اما مولف کتاب با این توضیح که برای شناخت هر چه بهتر موقعیتی که مدرسه مروی در آن قرار گرفته به این توضیحات نیاز است، مخاطب را مجاب می‌کند که اشاره به موقعیت تهران و نام بردن از مکان‌هایی مانند مسجد جامع قدیم، مسجد و مدرسه حکیم هاشم و مسجد و مدرسه چال حصار ضروری است. در فصل دوم این بخش، با ذکر جزئیاتی مانند موقعیت جغرافیایی، تاریخ بنا، از باغ مروی تا دبیرستان مروی و پیشینیه تاریخی این تحولات، تاریخچه مدرسه مروی و حتی مشخصات معماری آن شرح داده می‌شود: «از ویژگی‌های خاص این مدرسه وجود تعداد زیادی نورگیر یا روزنه سقفی است که تقریبا بر روی تمامی پوشش‌های طاقی تعبیه شده است. تعداد این نورگیرها در شبستان ستون‌دار به بیست عدد می‌رسد. در ایوان شمالی بنا، کتیبه‌ای از کاشی و خط نستعلیق، حاکی از اتمام بنا در سال 1230 (ه.ق) وجود دارد و در گوشه شمال غربی بنا نیز کتابخانه‌ای همزمان با بنای مدرسه ساخته شده است.» فصل سوم این بخش به معرفی محمدحسین‌خان مروی، بانی مدرسه و مسجد مروی می‌پردازد. کتاب «حوزه علمیه مروی و نقش آن در تاریخ معاصر» در بخش دوم، متولیان حوزه علمیه مروی را به مخاطب خود معرفی می‌کند. این بخش، از زندگی‌نامه میرزا مسیح مجتهد تهرانی آغاز می‌شود و با زندگینامه آیت‌الله حاج میزرا باقر آشتیانی پایان می‌یابد. ملا میرزا محمد اندرمانی طهرانی، ملا علی کنی، میرزا زین‌العابدین، آیت‌الله شیخ مرتضی آشتیانی و آیت‌الله حاج میرزا احمد آشتیانی در این بخش معرفی می‌شوند. در اغلب فصل‌های این بخش، زندگینامه متولیان حوزه علمیه مروی به تفصیل شرح داده شده است. فصل میرزا مسیح مجتهد تهرانی، شامل عنوان‌هایی مانند کلیات، زادگاه، دوران کودکی و نوجوانی، نامداری گمنام، میرزا مسیح از نگاه دیگران، در سنگر مسجد، نسل میرزا، بر مسند مرجعیت و سیری در آثار است، اما بخش «متولیان حوزه علمیه مروی»، در معرفی افرادی مانند میرزا محمد اندرمانی طهرانی و میرزا زین‌العابدین، اطلاعات کمتری را دربرمی‌گیرد. آیا مولف با کمبود اطلاعات روبه‌رو بوده؟ قطعا همین طور است. بخش سوم کتاب که از نظر موضوع‌بندی مطالب به بخش دوم شباهت بسیاری دارد، به زندگی و فعالیت‌های آیت‌الله مهدوی کنی می‌پردازد. این بخش سه فصل با عنوان‌هایی درباره ایشان و حوزه علمیه مروی و تاسیس دانشگاه امام صادق(ع) را شامل می‌شود. فصل «حضرت آیت‌الله محمدرضا مهدوی کنی» درباره حیات فردی- اجتماعی، خانواده و دوستان ایشان، علمای کن، رخدادهای سیاسی، کشف حجاب، تحصیلات در حوزه، انقلاب اسلامی ایران، تبعید به بوکان و تشکیل کمیته انقلاب اسلامی به فرمان امام خمینی(ره) است. فصل «حضرت آیت‌الله مهدوی‌کنی؛ حوزه علمیه مروی» که دربردارنده موضوع‌هایی مانند تحویل گرفتن مدرسه، ورود به مدرسه‌ مروی، احیای موقوفات، بازگرداندن دبیرستان مروی و گزینش طلاب جدید است، صرفا به ارتباط آیت‌الله مهدوی‌کنی با مدرسه مروی می‌پردازد. در قسمت‌هایی از این بخش، درباره گزینش طلاب جدید در مدرسه مروی به نقل از آیت‌الله مهدوی‌کنی چنین آمده است: «وقتی ما آمدیم، عده‌ای از آقایان که اینجا بودند و بعضا طلبه هم نبودند، از آنها خواستیم و تشریف بردند. بعد از آن آمدیم برای اولین بار اعلام کردیم مدرسه مروی طلبه گزینش می‌کند. تجربه از گزینش دانشگاه هم داشتیم و بنای ما بر این شد که برای انتخاب طلبه گزینش داشته باشیم و همین طور هر کس داوطلب شد نپذیرفتیم.» در بخش سوم و در فصل «تاسیس دانشگاه امام صادق(ع)» نیز توضیحاتی درباره این دانشگاه ارائه شده است. موضوع جالب در رابطه با سومین بخش کتاب «حوزه علمیه مروی و نقش آن در تاریخ معاصر» این است که بر خلاف بخش دوم توضیحات از زبان اول شخص مفرد بیان شده. هر چند که نثر این فصل صمیمی است، اما یکسان نبودن زبان روایت، کتاب را از یکدستی دور کرده. البته مولف کتاب در ابتدای بخش سوم به این موضوع اشاره کرده است که: «شیوه نگارش مطابق کلام و تحریر آیت‌الله مهدوی‌کنی است.» حاج محسن لبنانی؛ ناظر بر موقوفات حوزه علمیه مروی، محمدجواد کیانی؛ مدیر موقوفات حوزه علمیه مروی و حجت‌الاسلام شیخ احمد اسلامی؛ مسئول بازسازی مدارس نیز افرادی هستند که در بخش چهارم به عنوان مدیران ارشد موقوفات حوزه علمیه مروی به مخاطب معرفی می‌شوند. کتاب «حوزه علمیه مروی و نقش آن در تاریخ معاصر» همچنین دارای 6 ضمیمه، آلبوم تصاویر و فهرست کتاب‌های خطی کتابخانه حوزه مروی است که ارائه این ضمایم و تصاویر به معرفی کامل حوزه علمیه مروی کمک می‌کند. مخاطب این کتاب، انتظار دارد با کتابی صرفا تاریخی مواجه شود که به خاطر روایت تاریخ از قضاوت‌ها به دور است، اما در برخی از قسمت‌های بخش اول، قضاوت‌هایی به چشم می‌خورد: «روز دوازدهم اردیبهشت 1388 در هنگام مطالعه روزنامه جمهوری اسلامی در صفحه دوازدهم به مطلب عجیبی برخورد کردم. این مطلب که به مناسبت روز معلم درج شده بود، مصاحبه با یکی از معلمان دبیرستان مروی بود. مصاحبه کننده با سوالات مغرضانه خود بحث را به سویی می‌برد که خودش می‌خواهد و معلم بی‌اطلاع هم جواب‌هایی می‌دهد که پر از اشکال است...» (بازگشت دبیرستان به حوزه مروی/ فصل تاریخچه مدرسه مروی) مشابه این قضاوت در فصل «بانی مدرسه و مسجد مروی» نیز وجود دارد: «از آن چه نقل شد و برخی قرائن دیگر، به دست می‌آید که محمدحسین‌خان مروی مردی دنیا دیده و باسواد بوده و ندیمی شاه قاجار شاید وسیله انجام کارهای خیر می‌شده است. به هر حال خدای تعالی از لغزش‌های او و ما بگذرد. البته نگارنده در صدد توجیه کارهای مرحوم خان مروی نیست، اما چون مدرسه وی منشا برکات بوده و هست گمان می‌رود ظهور این برکات بی‌ارتباط با واقف آن نباشد.» کتاب «حوزه علمیه مروی و نقش آن در تاریخ معاصر» حتی با وجود این نکته‌های کوچک، کتابی کامل است که به مخاطب خود، اطلاعاتی دقیق درباره مدرسه مروی ارائه می‌کند.

روایت رویدادهای ماه‌های محرم سال‌های مبارزه

محرم و انقلاب اسلامی ایران نویسنده: اکبر فلاحی، تهران: مؤسسه فرهنگی هنری و انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1393 قیام و شهادت امام حسین(ع) همواره راهنما و رهنمون قیام‌ها و نهضت‌های فراوانی در طول تاریخ اسلام و الهام‌بخش رهبران نهضت‌ها در راه کسب آزادی در دوران معاصر بوده است. ماه محرم نماد و نمونه بارز ظلم‌ستیزی در فرهنگ تشیع و فرصت مناسبی برای امام خمینی(ره) برای رساندن پیام خود به گوش مردم و بیداری آنان بود. محرم سال 1342 نقطة عطفی در جریان مبارزات روحانیت علیه شاه تلقی می‌شد و نطق تاریخی امام خمینی(ره) در عاشورای سال 1342 که رسماً حمله به شاه و مبارزه علیه حکومت پهلوی بود سرآغاز نهضتی گردید که به پیروزی انقلاب اسلامی در بهمن 1357 منجر گردید. در باب شناسایی نهضت انقلاب اسلامی، توجه نمودن به واقعة کربلا و حماسة عاشورا گویای حضور انکارناپذیر این قیام در زنده و سازنده بودن نهضت انقلاب ایران است. برگزاری مجالس عزاداری سالار شهیدان در تمام دوران حکومت پهلوی، علی‌رغم تلاش آن رژیم در مذهب‌زدایی سبب شد مبارزات ملت ایران به رهبری امام خمینی(ره) وارد مرحله‌ای تازه شود. با وجود محدودیت‌های در فاصله سال‌های دهه 1340 تا 1357 در برگزاری مراسم ماه محرم، تظاهرات باشکوه تاسوعا و عاشورای سال 1357 در براندازی رژیم پهلوی موثر افتاد. بنابراین با توجه به اهمیت و جایگاه محرم در انقلاب اسلامی و چاپ مقالات گوناگونی در این زمینه در مجله‌ها و روزنامه‌ها، خالی بودن اثر منسجمی در قالب پژوهشی مستقل که به بررسی ابعاد همه‌جانبه این موضوع در فاصله سال‌های 1342 - 1357 بپردازد سبب نگارش کتاب «محرم و انقلاب اسلامی ایران» توسط اکبر فلاحی گردید. مؤلف با بررسی مختصر قیام‌های شیعی الهام گرفته از عاشورا، نقش آن قیام حماسی را در انقلاب اسلامی ایران مورد مطالعه قرار داده است. این اثر در شش بخش تدوین شده است و هر بخش نیز براساس تقسیم‌بندی موضوعی دارای چندین فصل است. در بخش اول با عنوان نقش و تأثیر نهضت امام حسین(ع) در پیدایش قیام‌های شیعی، نویسنده در دو فصل با اشاره‌ای مختصر به قیام‌های توابین، مختار، زیدبن‌علی و یحیی‌بن زید در دورة حکومت امویان و قیام‌های محمدبن عبدالله بن الحسن بن الحسن(ع) (یا نفس زکیه)، قیام حسین بن‌علی بن حسن بن حسن بن حسن(ع) (قیام فخ) و قیام ابوالسرایا در دوران حکومت عباسیان به تأثیر قیام کربلا در شکل‌گیری جنبش‌های پس از خود پرداخته است. در بخش دوم با عنوان محرم در تاریخ معاصر، مؤلف در فصل اول به بررسی پیشینة عزاداری محرم در طول تاریخ بخصوص در دوران مشروطه و حوادث مربوط به آن در تهران و کرمان می‌پردازد. با شروع نهضت مشروطه در زمان پادشاهی مظفرالدین‌شاه مجالس عزاداری محرم سال 1323ق. زمینه و بستر مناسبی برای آگاهی‌بخشی مردم و کانونی برای مبارزه علیه اقدامات و سیاست‌های دولت قاجار بود. بدین ترتیب جلسات روضه‌خوانی ماه محرم به کانون و پایگاهی برای بیان اعتراض‌های علما و مردم علیه دولت قاجار تبدیل شد. در فاصله سال‌های 1323 تا 1330ق. مجالس روضه‌خوانی ماه محرم به محلی برای انتقاد مشروطه‌خواهان از دولت و اعمال محمدعلی‌شاه تبدیل گردید. در فصل دوم و سوم این بخش نویسنده به بررسی جایگاه محرم در دوران پهلوی اول و دوم می‌پردازد. رضاشاه در برگزاری مراسم ماه محرم در قبل و بعد از سلطنت خود، سیاست متفاوتی در پیش گرفت. در دوران قبل سلطنت به اصطلاح صاحب دسته و هیئت بود و در مراسم سوگواری ماه محرم شرکت می‌کرد. بعد از رسیدن به سلطنت به تدریج عزاداری ماه محرم را ممنوع اعلام کرد. در این راستا شهربانی برای برقراری مجالس عزاداری مشکلاتی به وجود می‌آورد و از هیئت‌داران می‌خواست برای برگزاری مراسم ماه محرم اجازه بگیرند. بعدها نیز حرکت دسته‌های عزاداری ممنوع شد. اما عشق مردم به امام حسین(ع) سبب شد تا به طرق مختلف و گاهی مخفیانه این مراسم را زنده نگه دارند. به دنبال تبعید رضاشاه در شهریور 1320ش. مراسم محرم در سال‌های مختلف در تکایا و مساجد به صورت خودجوش برگزار گردید و هیئت‌های مذهبی مانند هیئت آل یاسین، هیئت زنجیرداران مرکزی تهران، هیئت بنی‌الزهرا و ... در فعالیت‌ها و مبارزات سیاسی و فرهنگی خود خواستار اجرای احکام اسلامی و احیای مراسم عزاداری ماه محرم شدند. با آغاز نهضت ملی شدن صنعت نفت نیز بهره‌گیری از فضای محرم برای اعلام خواسته‌ها و نظرات از جمله کارهای نیروهای مذهبی از جمله مبارزات جمعیت فدائیان اسلام به رهبری نواب صفوی در پیشبرد اهدافشان بود. بخش سوم کتاب مربوط به محرم سال 1342 است. حادثه فیضیه، محرم سال 1342 و شکل‌گیری قیام 15 خرداد و بازتاب آن در شهرستان‌ها موضوع‌های سه فصل این بخش کتاب است. بدون تردید واکاوی قیام 15 خرداد بدون بررسی نقش حادثه فیضیه ممکن نخواهد بود. نویسنده در ابتدای این بخش به تشریح حوادث فیضیه در 2 فروردین 1342 می‌پردازد. البته قابل ذکر است مؤلف در این بخش بدون بررسی رویدادهای سال 1341 از جمله موضوع اصلاحات ارضی، تصویب‌نامه انجمن‌های ایالتی و ولایتی و ماجرای برگزاری رفراندوم 6 بهمن برای تصویب اصول شش گانه یا انقلاب سفید شاه که زمینه‌ساز حادثه فیضیه بودند تنها به خود حادثه و ضرب و شتم طلاب توسط مأموران حکومت پهلوی در مراسم سالروز شهادت امام جعفر صادق ع) می‌پردازد. به دنبال حوادث فیضیه رویارویی علما با رژیم شاه وارد مرحله‌ای تازه شد و موجی از انزجار و تنفر از حکومت را در بین مردم به وجود آورد. امام خمینی(ره) نیز در واکنش به این حادثه ساکت ننشستند و از همان زمان افشاگری‌های خود را علیه این اقدام رژیم پهلوی آغاز و حادثه فیضیه را به واقعة کربلا تشبیه کردند. (ص 69) با نزدیک شدن چهلم شهدای فیضیه، علما با صدور اعلامیه، مردم را به برگزاری مراسم چهلم شهدای فیضیه دعوت کردند. امام خمینی(ره) نیز در اعلامیه خود به مسلمانان ایران و جهان، با اشاره به پدران و مادران غمدیده حادثه فیضیه و اهانت حکومت پهلوی به اسلام و روحانیت، اخراج مجروحان از بیمارستان‌ها و عدم اطلاع از سرنوشت برخی از قربانیان حادثه فیضیه و زندانیان و اعزام طلاب به سربازی، از همه مسلمانان خواستند تا با شرکت در مراسم چهلم فاجعة فیضیه ضمن یادی از مصیبت‌های وارده بر اسلام بر مسببین این فجایع نفرین کنند.(ص 70) با نزدیک شدن به محرم سال 1342ش، شدت مخالفت مبارزان با حکومت بیشتر شد و روحانیون با وعظ و خطابه و با استفاده از منابر مذهبی، پیامشان را به مردم ابلاغ کردند. امام خمینی(ره) بعد از واقعة فیضیه تا محرم سال 1342، زمینه‌سازی‌هایی به منظور انتشار اخبار فیضیه و باقی ماندن یاد فجایع حکومت در اذهان مردم انجام دادند و با اعزام علما و روحانیون به شهرستان‌ها در ماه محرم، از آنان خواستند تا روز هفتم محرم، ضمن روضه امام حسین (ع)، روضه فیضیه نیز در منابر خوانده شود و از روز نهم نیز نوحه‌خوانان در مجالس سینه‌زنی، حادثه فیضیه و مصائب وارده بر اسلام و روحانیت را بیان کنند تا همگان به عمق فجایع ایجاد شده توسط حکومت پهلوی و حوادثی که در این مدرسه اتفاق افتاد پی ببرند. ساواک نیز برای جلوگیری از این زمینه، با تنظیم طرح کلی برای روزهای عزاداری، ضمن احضار روحانیون و تفهیم موقعیت حکومت و با کنترل شدید مراکز و منازل عزاداری، برنامه‌هایی برای مساجد و بانیان عزاداری ماه محرم در نظر گرفت تا فقط دربارة مسائل عزادرای صحبت کنند و به وعاظ و روضه‌خوانان تذکر داده شد تا در منابر و مجالس روضه تنها به مسائل دینی بپردازند و از بیان مطالب تحریک‌آمیز و خلاف مصلحت پرهیز کنند. (صص81 و82) فعالیت‌های هیئت مؤتلفه اسلامی در برگزاری تظاهرات روز عاشورا، چاپ و پخش عکس‌ها و اعلامیه‌های امام خمینی(ره) و همراه شدن وعاظ، از جمله حجت‌الاسلام محمدتقی فلسفی با این فعالیت‌ها از دیگر مباحث این بخش کتاب است. سخنرانی‌های مرحوم فلسفی در دهة محرم در مسجد شیخ عبدالحسین، بخصوص سخنرانی مهم او در شب عاشورا و استیضاح ده ماده‌ای اسدالله علم ـ نخست‌وزیر وقت ـ (تخلف از قانون، کوتاهی دستگاه‌های فرستنده در پخش نظرات قانونی علما، کنترل مطبعه‌ها، جرم پخش اعلامیه‌های مراجع، مدرسه فیضیه، سربازی طلاب، ایجاد محیط رعب و وحشت در قم، دیکتاتوری با بازاریان، جلوگیری از اقامه عزاداری، زندانیان بی‌گناه) در حضور جمعیت زیادی از مردم، از فعالیت‌های تاثیرگذار او بوده است. (صص 89 -91) راهپیمایی بزرگ مردم تهران در روز عاشورای سال 1342، تجمع گسترده مردم در مساجد و سردادن شعارهایی چون "خمینی خمینی خدا نگهدار تو بمیرد بمیرد دشمن خونخوار تو" و "خمینی پیروز است" به همراه اشعار مذهبی و حمل پلاکاردها و عکس امام خمینی(ره)، تجمع گسترده مردم در مدرسه فیضیه قم و سخنرانی تاریخی امام خمینی(ره) در عصر عاشورا (13 خرداد 1342) در انتقاد از شاه و افشای روابط پنهانی شاه و اسرائیل و دخالت بهائیان در امور کشور و معرفی آمریکا و اسرائیل به عنوان ریشة گرفتاری ایران و رد اتهامات رژیم علیه روحانیت که بازداشت امام را از سوی دولت اسدالله علم در پی داشت، از دیگر مطالب این بخش کتاب است. نویسنده در بخش چهارم، در قالب سه فصل به قیام 15 خرداد در تهران، قم و در دیگر شهرها می‌پردازد. به دنبال بازداشت امام خمینی(ره) و تعدادی از روحانیون و وعاظ، راهپیمایی گسترده‌ای در حمایت از بازداشت‌شدگان صورت گرفت که منجر به شهادت و مجروح شدن تعدادی از مبارزین گردید. واقعة شهادت کفن‌پوشان ورامین، فعالیت‌های طیب حاج‌رضایی و حاج اسماعیل رضایی در جریان 15 خرداد و شهادت ایشان، اعتراض گسترده مردم تبریز و تعطیلی بازارها و بازتاب این حادثه در کرمان ، خمین، شیراز، کاشان و همدان از دیگر مباحث این بخش است. بخش پنجم کتاب به رویدادها و تحولات ماه محرم پس از سال 1342 تا سال 1356 اختصاص دارد. فعالیت‌های مأموران حکومت پهلوی برای کنترل مراسم عزاداری ماه محرم و در مقابل فعالیت‌های علما و روحانیون برای بهره‌گیری از این ماه برای مبارزه با حکومت از جمله موضوعات این بخش است که در سه فصل تدوین شده است. با نزدیک شدن ماه محرم سال 1343 و سالگرد قیام 15 خرداد تدابیر امنیتی ساواک برای جلوگیری از هر گونه اعتراض و تظاهرات شدیدتر شد. نویسنده در این فصل تنها به موضوع فوق در تهران و برخی شهرستان‌ها مانند اصفهان، شهرضا و استان چهارمحال‌و بختیاری پرداخته و اشاره مختصری نیز به تظاهرات مردم در روز عاشورا و حمله مأموران به مردم در تهران داشته است. اما از بیان اقدامات روحانیون در برابر حکومت و اعلامیه مشترک آیات عظام به مناسبت اولین سالگرد قیام 15 خرداد (رجوع به صحیفه امام، جلد اول، صص335-338) غافل مانده است. موضوع ممنوع‌المنبر شدن وعاظ بعد از تبعید امام خمینی(ره) به ترکیه یکی دیگر از برنامه‌های حکومت پهلوی برای کنترل روحانیون در ماه محرم بوده است. ممنوع‌المنبر شدن محمدرضا مهدوی کنی، غلامحسین جعفری همدانی، شیخ علی‌اصغر مروارید، عبدالمجید معادیخواه و... در سال 1349، ممنوع المنبر شدن شیخ علی‌اکبر هاشمی رفسنجانی، محمدجواد باهنر، محمدتقی فلسفی و ... در سال 1351 نمونه‌ای از اقدامات رژیم در برابر مبارزین بوده است. در مقابل، فعالیت روحانیون و دعوت مردم به مبارزه سبب شد تا در سال 1356 ساواک در گزارشی طرح ممنوع‌المنبرکردن وعاظ را شکست خورده اعلام کند. (صص 146- 149) محرم سال 1356 نیز ساواک طرح عملیاتی ماه‌های محرم را آماده کرد تا با کنترل روحانیون و شناسایی محل‌های اجتماع و گماردن مأموران خود در میان مجالس آنها را کنترل کند. اما علی‌رغم تدابیر شدید ساواک، محرم سال 1356 زمزمه‌های مخالفت با رژیم در میان هیئت‌ها و دسته‌های عزاداری بلند شد. نویسنده در فصل سوم این بخش به مبارزه و فعالیت هیئت‌های مذهبی که در گسترش مبارزه و پرورش نیروهای انقلابی نقش جدی داشتند در فاصله سال‌های 1343 تا 1357 می‌پردازد. همچنین اسامی هیئت‌های مذهبی و حسینیه‌های تهران و شهرستان‌ها که در شهربانی دارای پرونده سیاسی بودند از جمله هیئت‌های زینبیه، مؤتلفه اسلامی، اتفاقیون، انصاری در تهران، موحدین در اهواز، انصارالحسین(ع) شاه‌آباد در کرمانشاه و...، حسینیة ارشاد در تهران، حسینیه بختیاری‌ها در آبادان و... را ارائه می‌دهد. (صص 157- 168) در بخش ششم نویسنده در چهار فصل به تظاهرات ماه محرم سال 1357 بخصوص تظاهرات تاسوعا و عاشورای مردم تهران و دیگر استان‌ها و تظاهرات رفراندوم‌گونه و تأثیر آن در سلب مشروعیت حکومت پهلوی و نیز بازتاب‌ و پیامدهای داخلی و بین‌المللی آن و تظاهرات اربعین حسینی پرداخته است. امام خمینی(ره) در آستانه محرم سال 1357 در یکم آذر، در پیامی به ملت ایران راهبرد مبارزاتی خود را برای مقابله با دولت نظامی ازهاری و وظایف ملت را برای ادامه مبارزه مشخص ساختند. (صص 171-173) علی‌رغم کنترل شدید مأموران حکومت در جلوگیری از برگزاری مراسم عزاداری در مساجد و تکایا در محرم این سال و جلوگیری از سخنرانی وعاظ، دستگیری مبارزین، حمله به تظاهرات کنندگان و شهید و زخمی کردن عزاداران، تظاهرات گسترده و خودجوش مردم تهران ادامه یافت و در روز تاسوعا همه اقشار مردم در صف‌های منظم و با سر دادن شعارها به راهپیمایی پرداختند. در روز عاشورا نیز مردم با پرچم‌های سیاه و با شعار لااله‌الا الله و پارچه‌نوشته‌هایی با مضمون استقلال آزادی حکومت اسلامی و... به تظاهرات پرداختند که سبب شگفتی جهانیان گردید. امام خمینی(ره) نیز در 21 آذر پس از تظاهرات عظیم عاشورا ضمن فرستادن درود بر ملت ایران از تأثیر و پیامدهای این حرکت عظیم در رساندن پیام ملت ایران به گوش جهانیان و آشکار شدن حقیقت‌ها بر همگان و خنثی شدن تبلیغات حکومت پهلوی و حامیان آن سخن گفتند. (صص 200 و 201) در ادامه نویسنده ضمن بررسی پیامدهای تظاهرات عاشورا، به حوادث و رویدادهای ماه محرم در دیگر استان‌های کشور پرداخته است. شهر قم که در تاریخ انقلاب از حساسیت ویژه‌ای برخوردار بود یکی از کانون‌های مهم مخالفت علیه رژیم پهلوی بود و قیام مردم این شهر در گسترش دامنه نهضت در دیگر شهرها مؤثر بود. با فرارسیدن تاسوعا و عاشورا مردم قم نیز تظاهرات باشکوهی در سطح شهر برگزار کردند. خروج شاه و لغو رژیم و برقراری حکومت اسلامی به رهبری امام خمینی(ره)، حفظ وحدت و دفاع از حکومت اسلامی، برقراری عدالت اجتماعی و تأمین حقوق کارگران و دهقانان از جمله خواسته‌های مردم این شهر بود که در قطعنامه‌ای که توسط مردم خوانده شد بیان گردید. (صص 209-213) شهر خمین و بخصوص مسجد امام حسین(ع) این شهر یکی از کانون‌های مبارزه بود که با حمله مأموران به مسجد در روز عاشورا شماری از تظاهرکنندگان زخمی و شهید شدند و این مسجد بعد این واقعه به مسجد شهدا تغییر نام یافت. (صص 214- 216) استان خراسان به‌ویژه شهر مقدس مشهد و حرم مطهر امام رضا(ع)، مدرسه نواب، بیوت مراجع و دانشگاه فردوسی از کانون‌های اصلی مبارزه و تظاهرات مردم در ایام محرم سال 1357 بوده است. انهدام و الغای نظام شاهنشاهی، مبارزه تا رسیدن به حکومت اسلامی و استقلال ایران، از جمله خواسته‌های مردم در ایام راهپیمایی تاسوعا و عاشورای حسینی بود که در قالب شعار بیان می‌شد. هجوم شماری از مأمورین ساواک به بیمارستان شاهرضا (امام رضا(ع) ) و شکستن اثاث و تخت‌های بیمارستان از جمله حوادث مهم این شهر در ایام محرم است که سبب شهادت دو کودک و مجروح شدن 18 نفر گردید. (صص 218-224) استان اصفهان یکی دیگر از کانون‌های تأثیرگذار در جریان نهضت انقلاب اسلامی در ماه محرم بوده است. مردم شهرهای مختلف این استان با حضور در تظاهرات ماه محرم 1357، خواهان سرنگونگی حکومت پهلوی شدند. تظاهرات عاشورای مردم اصفهان و پایین کشیدن مجسمه محمدرضاشاه و آتش زدن مشروب‌فروشی‌ها، بانک‌ها و سوپرمارکت‌های متعلق به خارجیان و حمله به ساختمان ساواک از جمله حوادث تظاهرات عاشورای مردم اصفهان است. (صص 228 و 229) استان فارس نیز از دیگر کانون‌های مبارزه بر ضد رژیم شاه بود. مردم این استان با رهبری روحانیان مبارز و انقلابی، نقش برجسته‌ای در رویدادها و تحولات محرم 1357 ایفا کردند. بانک تکبیر بر پشت بام‌ها، سخنرانی شدیدالحن حجت‌الاسلام والمسلمین سیدعلی‌اصغر دستغیب در مسجد الرضا (ع) علیه شاه و اعتراض به قتل و کشتار مردم، تظاهرات مردم در شهرهای لار، نیریز، آباده و... تظاهرات باشکوه تاسوعا و عاشورا و پایین کشاندن مجسمه شاه از جمله فعالیت مردم این استان در ایام محرم بوده است. (صص 235- 238) استان آذربایجان شرقی بخصوص شهر تبریز از دیگر کانون‌های مبارزه و از همان ابتدای محرم، شاهد تظاهرات گسترده مردم علیه حکومت پهلوی بوده است. حرکت انقلابی کادر نیروی هوایی تبریز و اعلامیه پرسنل نیروی هوایی تبریز در دفاع از نهضت مردم، تجمع مردم در بازار تبریز و برگزاری بزرگ‌ترین نمازجماعت این شهر در روز عاشورا و کفن پوشیدن مردم از وقایع مهم محرم 1357 در تبریز بوده است. (صص 239-241) ماه محرم در استان خوزستان نیز در سال 1357 رنگ و بوی دیگری داشت و در روز 16 آذر مصادف با 6 محرم شهر اهواز روز خونینی را سپری کرد. فرار نظامیان از پادگان دزفول از مهم‌ترین رخدادهای این زمان است که در ظرف ده روز 50 نفر از افسران و درجه‌داران و سربازان محل خدمت خود را ترک کردند. تظاهرات گسترده مردم در اهواز، خرمشهر، مسجد سلیمان، آغاجاری، بندر ماهشهر و دزفول در روز عاشورا نشان از همبستگی مردم این استان در مبارزه علیه حکومت پهلوی بوده است. (صص 245-250) همچنین تظاهرات گسترده مردم کرمان در روز عاشورا و تغییر نام خیابان‌ها، اداره‌ها و سازمان‌های دولتی و دیگر آثار رژیم پهلوی در سطح شهر از جمله فعالیت‌های انقلابی مردم این شهر بوده است. (صص 252، 253) تظاهرات باشکوه مردم در تاسوعا و عاشورای سال 1357 در شهرهای استان‌های مازندران، زنجان، یزد، قزوین، لرستان، کرمانشاه، همدان، سمنان، گیلان، آذربایجان‌غربی، سیستان و بلوچستان، کهگیلویه و بویراحمد، بوشهر، کردستان ‌و چهارمحال و بختیاری نشان فراگیری و گسترش نهضت انقلاب در سراسر ایران علیه حکومت بوده است و ماه محرم بهترین فرصت برای مبارزین برای بیان خواسته‌هایشان بود. نویسنده در فصل چهارم این بخش به تظاهرات اربعین حسینی می‌پردازد. امام خمینی(ره) در آستانه اربعین سال 1357، در 25 دی، راهبرد مبارزاتی خود را در پیامی خطاب به مردم اعلام و تظاهرات در روز اربعین را وظیفه شرعی و ملی تعیین می‌کنند و شورای سلطنت را غیرقانونی و پشتیبانی خود را از جمهوری اسلامی اعلام می‌کند. (ص 277) تظاهرات قشرهای مختلف مردم در اربعین در تهران و دیگر شهرها موج جدیدی علیه حکومت پهلوی ایجاد کرد و تظاهرات کنندگان با ایراد قطعنامه، غیرقانونی بودن سلطنت خاندان پهلوی را اعلام و خلع شاه را از مقام سلطنت خواستار شدند. راهپیمایی تاسوعا، عاشورا و اربعین سال 1357 به جهانیان نشان داد که عمر رژیم پهلوی به سر آمده است و مردم خواستار سرنگونی رژیم و برقراری حکومت اسلامی و بازگشت امام خمینی(ره) به ایران شدند. در قسمت پیوست کتاب «محرم و انقلاب اسلامی ایران» موضوع محرم در کلام و پیام امام خمینی(ره) و مجموعه سخنان ایشان که به مناسبت‌های مختلف در ماه محرم ایراد شده، گردآمده است. این کتاب پژوهش مستقلی در زمینه محرم و تأثیر آن در شکل‌گیری نهضت انقلاب ایران است که می‌تواند برای پژوهشگران و علاقمندان حوزه انقلاب اسلامی که به دنبال کشف حقایق مربوط به زمینه‌های شکل‌گیری انقلاب ایران هستند مفید باشد. استفاده از اسناد مربوط به وقایعی که در متن آمده است، می‌توانست بر غنا و ارزش علمی اثری که با این موضوع چاپ شده است، بیفزاید. در برخی صفحه‌های کتاب غلط‌های حروف‌چینی و ویراستاری و ناهماهنگی در این زمینه نیز مشاهده می‌شود. به طور مثال در برخی قسمت‌های متن، کلمه‌های دو بخشی مانند سیدجمال، میرزاحسن، سیدعبدالله، شهرضا، (صفحه‌های 40، 41، 146) بدون فاصله و گاه با فاصله آمده است و نمونه‌های مثال ذکر شده در صفحه‌های دیگر کتاب نیز قابل مشاهده است. همچنین به طور نمونه در صفحة 128 کلمه نشسته به صورت نسشته و در صفحه 81 کلمه به‌موقع به صورت بهموقع و در صفحه 179 کلمه درگیری‌های به صورت درگیرهای آمده است.

انقلاب اسلامی بزرگترین چالش آمریكا

انقلاب اسلامی بزرگترین چالش آمریكا موضوع: بنگاش، ظفر، 1954 - - م. - مصاحبه‌ها انقلاب‌های اسلامی - مقاله‌ها و خطابه‌ها جنبشهای اسلامی - مقاله‌ها و خطابه‌ها ایران - تاریخ - انقلاب اسلامی، 1357 - تاثیر نویسنده:ظفر بنگاش ناشر: دفتر نشر معارف (وابسته به نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه‌ها) ۸۴ صفحه - پالتویی (شومیز) - چاپ ۱ - ۱۵۰۰ نسخه تاریخ نشر:1394 قیمت پشت جلد :۳۰۰۰۰ ریال كد دیویی:۹۵۵.۰۸۳ زبان كتاب:فارسی محل نشر:قم - قم معرفی مختصر كتاب: در این کتاب به بحث در مورد راهكارهای مختلف آمریكا برای مقابله با نفوذ و گسترش ایران در منطقه خاورمیانه و نیز جلوگیری از صدور پیام انقلاب اسلامی ایران به كشورهای جهان پرداخته شده و تحولات صورت گرفته در عرصه‌های سیاسی و اجتماعی بر اثر وقوع انقلاب اسلامی ایران، مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است. نویسنده نخست به تحلیل وضعیت كنونی جهان اسلام مانند: عراق، فلسطین، لبنان، سوریه و شمال آفریقا پرداخته و پس از آن نقش انقلاب اسلامی ایران در خط دادن به جنبش‌های مردمی در این كشورها و تقابل آنان با قدرت‌های استكباری و صهیونیسم بین‌الملل را بررسی نموده است.

سیر مبارزات یاران امام خمینی در آینه اسناد به روایت ساواک، جلد 11

تدوین موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، تهران: موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1393 اوضاع ایران از سال 1356 به بعد دچار تحولاتی سریع شد و نهضتی که امام خمینی(ره) از سال 1341 و قیام 15 خرداد 1342 علیه رژیم پهلوی آغاز کرده بود، وارد مرحله گسترده‌ای شد و به انقلابی مبدل گردید که سرانجام در 22 بهمن 1357 به پیروزی رسید. پدیده انقلاب اسلامی ایران به عنوان یکی از مهم‌ترین تحولات سیاسی- اجتماعی قرن حاضر موجب شکل‌گیری نظریه‌پردازی پیرامون ماهیت انقلاب اسلامی و انتشار پژوهش‌های مهمی در این زمینه گردیده است که روایت شاهدان عینی وقایع انقلاب، منابع نوشتن این آثار بوده است. با توجه به اهمیت اسناد و گزارش‌های معتبر و خالی بودن آن در آثار شکل گرفته مرتبط با انقلاب اسلامی، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره) اقدام به استخراج و جمع‌آوری اسناد مرتبط با این مقوله پرداخت که در این میان اسناد مربوط به ساواک که مهم‌ترین مسئولیت آن شناسایی مخالفین رژیم پهلوی و نابودی آنان بوده است حائز اهمیت است. کتاب "سیر مبارزات یاران امام خمینی در آینه اسناد به روایت ساواک" مجموعه 17 جلدی از اسناد و گزارش‌های مکتوب فعالیت‌های سیاسی و اجتماعی مرتبط با امام خمینی(ره) و یاران ایشان از اردیبهشت سال 1340 تا 21 بهمن سال 1357 است که توسط موسسه مذکور از منابع سازمان اطلاعات و امنیت (ساواک) رژیم پهلوی گردآوری و منتشر شده است. بازتاب تأثیر امام خمینی(ره) و نهضت ایشان در اقدامات و فعالیت‌های مبارزین علیه حکومت پهلوی مبنای انتخاب اسناد از میان هزاران سند به جای مانده از ساواک بوده است که از میان پرونده های افراد و جریان‌های مبارز شناسایی و استخراج گردیده است. انتشار این اسناد می‌تواند راهگشای پژوهشگران و علاقمندان به آثار انقلاب اسلامی باشد. جلد یازدهم این اثر مربوط به اسناد و گزارش‌های ساواک از 10 شهریور 1357 لغایت 6 مهر 1357 است. بیشتر محتوای اسناد مربوط به فعالیت‌های مبارزین در برگزاری مراسم نماز عیدفطر سال 57، تظاهرات 13 و 16 شهریور، بازتاب واقعه 17 شهریور، وضعیت شهرستان‌ها در این ایام و حضور مردم در تظاهرات‌ها علیه حکومت پهلوی، صدور اعلامیه‌های امام خمینی(ره) و روحانیون و بازتاب محاصره منزل امام خمینی(ره) و ایجاد محدودیت برای ایشان توسط دولت عراق می‌باشد. ماه رمضان سال 1357 فرصت مناسبی برای فعالین و مبارزین علیه حکومت پهلوی بود تا تظاهرات و اعتراضات کوبنده‌تر و منسجم‌تر انجام شود. سخنرانان مذهبی به امر امام خمینی(ره) در هر فرصتی مردم را از جنابات و توطئه های شاه آگاه می‌کردند و بر سرنگونی حکومت پهلوی به عنوان تنها خواست ملت و تنها راه نجات مردم تأکید داشتند. آشفتگی اوضاع رژیم پهلوی در ماه رمضان که مصادف با مرداد و شهریور 57 بود به درجه‌ای رسید که شاه به ناچار آموزگار را از نخست وزیری برکنار و دولت شریف امامی با هدف آشتی ملی و آزادی و ترویج شعائر اسلامی بر سر کار آمد. اما تغییر دولت رژیم پهلوی مردم را از ادامه مبارزه باز نداشت و نقشه دولت شریف امامی از همان ابتدا با شکست روبرو شد. ستایش امام خمینی(ره) و دعوت مردم به ادامه مبارزه علیه حکومت پهلوی و آگاهی دادن به مردم نسبت به وضع آینده کشور، طرح شعار حکومت اسلامی از جمله موضوعات مهم مورد بحث سخنرانان مذهبی در ایام ماه مبارک رمضان در مساجد و محافل مذهبی در تهران و شهرستان ها بوده است. به طور نمونه دکتر باهنر در سخنرانی مسجد قبا در 10 شهریور 57 با انتقاد از دولت و با برشمردن فسادهای حکومت و متهم کردن دولت به رشوه‌خواری، از حکومت اسلامی و امام خمینی(ره) تمجید کرد. (ص 10) در کنار کارکردهای فرهنگی، مذهبی و آموزشی مساجد، فعالیت های سیاسی آنان نیز حائز اهمیت است؛ اوج فعالیت های سیاسی مساجد در ایران همزمان با شکل گیری انقلاب اسلامی است و مساجد یکی از کانون های مبارزه علیه حکومت پهلوی بود و در زمان های مختلف مرکزی برای ساماندهی مبارزات بر ضد حکومت محسوب می شد. مساجد در تمام دوران مبارزات امام خمینی(ره)، به عنوان پایگاه انقلاب و مرکز نشر تعالیم اسلامی بوده است؛ برخی مساجد، به دلیل موقعیت و شرایط زمانی و مکانی، از اهمیت ویژه ای در این مسیر برخوردار بودند. حکومت پهلوی با کنترل و مراقبت، در پی کاهش یا حذف کارآیی مساجد در دوران انقلاب بود و بدین خاطر مساجد به عنوان مراکز تجمع و تظاهرات همواره از سوی ساواک تحت مراقبت بود و گزارش های فعالیت های آنان به مرکز ساواک مخابره می شد. بخشی از اسناد این کتاب مربوط به گزارش فعالیت‌های مساجد از جمله مساجد قبا، لرزاده، مسجد جامع تهران، مسجد و حسینه تهران و .... در این ایام است. چگونگی برگزاری مراسم نماز عیدفطر سال 57 یکی از برنامه های از پیش تعیین شده رهبران نهضت انقلاب اسلامی بود که توسط سخنرانان مذهبی در مساجد در ایام ماه مبارک رمضان به آن پرداخته می شد. از طرف گردانندگان مسجد قبا در تهران از مردم دعوت شد تا نماز عیدفطر هر چه باشکوهتر در مساجد بزرگ و در تهران در یکی از محوطه‌های باز خیابان قیطریه برگزار شود. دکتر مفتح در مجلس وعظ مسجد قبا در 11 شهریور 57 در حضور بیش از 10 هزار نفر، از مردم دعوت کرد:«.... روز عیدفطر در بیابان قیطریه جمع شوند تا مسائل سیاسی و اجتماعی و مذهبی را از زبان بهترین سخنرانان گوش نمایند.» (ص 23) پخش اعلامیه و عکس های امام خمینی(ره) و گسترش تظاهرات در شب های ماه مبارک رمضان به ویژه از تاریخ 10 شهریور از دیگر فعالیت های مبارزین در مساجد بوده است که مورد توجه ساواک قرار داشت و گزارش آن به طور روزانه توسط مأمورین به مرکز ساواک داده می شد. گزارش پخش اعلامیه "پیام خواهران مسلمان قزوین" در مسجد قبا (ص 29)، توزیع اعلامیه "فریاد حیاتبخش شهیدان 15 خرداد 42 " در مسجد صاحب الزمان مرودشت (ص34، 307-335) نصب اعلامیه " امام خمینی باید برگردد و 66 فرار کند" به دیوار مسجد جامع ایلام (ص 35)، پخش اعلامیه "پیام فتح "در خیابان اسکندری تهران (ص 52) گزارش تظاهرات اهالی جهرم در 11 شهریور (ص 37،38،44) گزارش تظاهرات 500 نفری مردم یزد پس از خاتمه مجلس سخنرانی از مسجد ملااسماعیل یزد در 12 شهریور (46)، تظاهرات در پل سیمان و خیابان دولت آباد شهرری در 11 شهریور (ص 46،47)، تظاهرات 2000 نفری مردم تبریز از مسجد جامع این شهر و دستگیری 26 نفر از تظاهرکنندگان در 12 شهریور(ص 51)، نمونه هایی از گزارش مأمورین ساواک در این ایام بوده است. روز عیدفطر (13 شهریور)، مردم در بسیاری از شهرهای ایران پس از برگزاری نماز باشکوه عیدفطر، دست به تظاهرات علیه حکومت زدند. در این میان تظاهرات عظیم مردم تهران بعد از نماز عیدفطر قیطریه، رژیم را به شدت دچار وحشت کرد. بخصوص مشابه تظاهرات 13 شهریور سه روز بعد از عیدفطر یعنی 16 شهریور نیز تکرار شد و حضور زنان و مردان مسلمان با شعارهای پرشور، شکوه و معنای خاصی به تظاهرات داده بود. گزارش های ساواک از تظاهرات در شهرهای مختلف در روز عیدفطر حاکی از آن است که بیشتر تظاهرات این روز به صورت آرام و بدون درگیری بین مأمورین حکومت و مردم برگزار شده است و متظاهرین در این روز خواست های خود را از حکومت در قالب شعار بیان کردند. در این میان یکی از اسناد مهم ساواک مربوط به شهر شیراز است که حدود 15000 نفر مرد و 1000 نفر زن از اهالی شیراز و حومه بعد از استماع سخنرانی سیدعبدالحسین دستغیب در مسجد جامع این شهر پلاکاردهایی را با جملات « تغییر کابینه، ملت مسلمان ایران را فریب نمی‌دهد، به مبارزه خود علیه رژیم ارتجاعی ادامه می دهیم، ما خواهان حکومت اسلامی هستیم، انتقام خون شهیدان اسلام را خواهیم گرفت، زنده باد خمینی رهبر آزادی‌خواه اسلام، ما خواستار بیرون رفتن آمریکا از ایران هستیم، ما خواستار آزادی کلیه زندانیان سیاسی و بازگشت تبعیدیها هستیم، درود به روان پاک علی شریعتی مجاهد اسلام، درود به روان پاک شهدای پنجم ماه رمضان، برادران سرباز با اسلام متحد شوید خدا به شما آزادی داده» حمل کردند و با شعار "مسلمان بپاخیز برادرت کشته شد" به تظاهرات در شهر پرداختند که تمامی مسیرهای تظاهرات توسط سه خبرنگار خارجی فیلمبرداری شد. (ص 95،96) گزارش تظاهرات آرام 2000 نفری متعصیبین مذهبی و روحانیون از مسجد گلشن گرگان و حمل پلاکاردهای" استقلال،آزادی، حکومت اسلامی" توسط تظاهرکنندگان (ص 74،759) ،تظاهرات 5000 نفری شهر شاهی (قائمشهر) (ص 85)، پخش اعلامیه به امضای امام خمینی تحت عنوان "اعلام خطر" که مفاد آن توصیه جهت عدم سازش با دولت جدید بود در مسجد مصلی در تخت فولاد اصفهان (ص91،92)، حمل پرچم های سفید و مشکی که روی آن نوشته شده بود "در کشور اسلامی شاه مفهومی ندارد و سلام بر امام خمینی" توسط متظاهرین مسجد قبا تهران (ص92) و گزارش انجام مراسم مذهبی عیدفطر مردم در کرمان و تظاهرات آرام مردم این شهر با شعارهای طرفداری از خمینی و آزادی زندانیان و حمل پلاکاردهایی که روی آن نوشته شده بود " ما جامعه روحانیت هیچگاه فریب نیرنگ های اربابان ظلم و ستم را نمی خوریم، ما بازاریان کرمان همگام با روحانیون مجاهد تا آخرین قطره خون برای رسیدن حکومت اسلامی مبارزه می کنیم و ..." از دیگر اسناد مهم ساواک است. اسناد به جای مانده از دستگاه امنیتی پهلوی نشان می دهد که سرآغاز راهپیمایی روز جمعه 17 شهریور 57، راهپمیایی و تظاهرات عیدفطر در 13 و 16 شهریور بوده است. دولت در نخستین ساعات روز هفدهم از برقراری حکومت نظامی در تهران و یازده شهر دیگر خبر داد و از مردم خواست در معابر و خیابان ها اجتماع نکنند. اما تظاهرات مخالفین و انقلابیون در خیایان و میدان ژاله (شهدا) در تهران منجر به سرکوبی تظاهرکنندکان توسط نیروهای نظامی ارتش شد و واقعه 17 شهریور معروف به (جمعه سیاه) نقطه عطفی در تاریخ انقلاب گردید. بازتاب فاجعه 17 شهریور از دید رسانه ها و خبرگزاری های جهان نیز دور نماند و اخبار ایران و بازتاب وقایع در روز 18 شهریور در نشریات و خبرگزاری‌‌ جهان با تحلیل‌های مختلف به چاپ رسید. خبرگزاری رویتر بیان کرد: «سرکوبی مخالفت‌های سیاسی و مذهبی علیه شاه که توسط حکومت نظامی آغاز شده است، نقطه پایان برای طرح‌های آزادسازی سیاست‌های ایران می‌باشد.» روزنامه گاردین می‌نویسد: «بسیاری از ایرانی‌ها، باور نمی‌کنند که سربازان خودشان بر روی آنان تیراندازی می‌کنند و می‌گویند بدنیا اعلام کنید که اسرائیلی‌ها دارند ما را می‌کشند.» (ص 185-187) جلد 11 کتاب سیر مبارزات فاقد اسناد و گزارش‌های مرتبط با چگونگی شکل‌گیری قیام 17 شهریور و گزارش تظاهرات در شهرها و آمار شهدا و مجروحین این حادثه است. تنها از شهر ساری گزارشی مبنی بر تظاهرات 500 نفری مردم با ذکر شعارهای "برادر ارتشی چرا برادرکشی"، "الله الله روح‌الله"، خمینی تو وارث حسینی" و ... آمده است که این تظاهرات بدون درگیری و خونریزی خاتمه یافت. (ص 156) بعد واقعه 17 شهریور اعلامیه و بیانیه¬هایی توسط علما، روحانیون در محکومیت و اعتراض به کشتار مردم بی‌دفاع صادر شد و از طرف تعدادی از مراجع "عزای ملی" در سراسر کشور اعلام گردید. در بیانیه آیت‌الله گلپایگانی به مناسبت قتل عام جمعه سیاه آمده است:«..... حکومت وقت بنام اعلام حکومت نظامی برخلاف تمام قوانین بین‌المللی و ابتدائی‌ترین حقوق بشری به مردم بی دفاعی که در جریان تظاهرات این روزها رشد و شعور اجتماعی و سیاسی خود را نشان دادند و در حفظ نظم و آرامش مراقبت کامل نمودند، حمله کرد و جوانان و کودکان و بانوان و سالمندان را به قتل رساند.... ضمن اظهار تأثر و تأسف شدید و همدردی با بازماندگان عزای عمومی اعلام و این عملیات وحشیانه و ضدانسانی را محکوم می‌کنیم و انتظار داریم برادران مسلمان کما فی‌السابق با رعایت نظم و آرامش بهانه برای کشتار بدست دشمن ندهند.» (ص 175) همچنین آیت‌الله گلپایگانی با ارسال تلگرافی به شریف امامی نخست‌وزیر وقت به ایشان فرمود: «... حقیر به جنابعالی اخطار می‌کنم اینگونه برابر شدن با امواج احساسات مردم ناراضی موجب مصائب عظیم‌تر و خطرات بزرگتری برای مملکت است. جنابعالی در برابر تاریخ و خدا و ملت ایران مسئول این حوادث هستید.... متوجه باشید بر سر دو راهی قرار دارید و مسئولیت شما بسیار خطرناک است...» (ص 301) به دنبال وقایع 17 شهریور، تظاهرات آرامی در برخی از شهرهای کشور صورت گرفت و شعارهایی در حمایت از امام خمینی(ره) و دفاع از شهدای وقایع اخیر توسط تظاهرکنندگان سر داده شد و مجالس یادبودی به مناسبت هفتیمن و چهلمین روز کشته شدگان حوادث اخیر در برخی شهرهای کشور برگزار گردید. در کرمانشاه با صدور اعلامیه‌ای توسط روحانیون از مردم دعوت شد تا برای برگزاری یادبود شهدا در 22 شهریور در مسجد جامع این شهر اجتماع کنند. ناطق این جلسه در اجتماع 3500 نفری عنوان کرد: «مردم را اخلالگر قلمداد می‌کنند، پس36 میلیون مردم ایران اخلالگر هستند. دولت با اخلالگران چکار دارد و چه صحبتی می‌تواند با آنها داشته باشد.» به دنبال این سخنان مردم با شعارهای"دورد بر خمینی و شهیدان" به تظاهرات پرداختند که به درگیری و زد و خورد بین مردم و مأمورین انجامید. (ص 226-228) همچنین در شهر ساوه نیز اجتماعی از قشریون مذهبی در 23 شهریور در محکوم کردن حادثه 17 شهریور تشکیل گردید. (ص 241) در مسجد جامع کرمان و رفسنجان نیز مجلس یادبودی برای شهدای وقایع اخیر گرفته شد. (ص 242)در اصفهان نیز اعلامیه‌ای به امضای امام خمینی جهت دعوت مردم به اعتصاب در روز 23 شهریور توزیع گردید. (ص 249) در اعلامیه امام خمینی به مناسبت فاجعه 17 شهریور که توسط ابوالحسن بنی‌صدر به ایران مخابره شد آمده است:«.... اکنون که شاه می‌خواهد ایران را به ویرانه و قبرستان تبدیل کند. اکنون که عمال از خدا بی‌خبر شاه در مجلس گرد هم جمع شده و با صحنه‌سازیهای مبتذل و اغفال کننده می‌خواهند مجرم اصلی را تبرئه و گناه بزرگ و جنایت عظیم را به دیگران که آلتی بیش نیستند نسبت دهند و خود را مقرب‌الخاقان قرار دهند. اکنون که تمام جنایتکاران داخل و خارج پشتیبانی از جنایت شاه می‌کنند.... ملت مظلوم و بزرگ ایران باید اعتصاب نموده و روز پنجشنبه یازدهم شوال را روز عزا قرار دهند، و ما به دنبال فداکاریها و عزای سراسری، منتظر شادیها هستیم. ...» (ص 253-255) در 24 شهریور نیز جمعی از فضلا و مدرسین حوزه علمیه قم با انتشار اعلامیه‌ای از بازاریان و مردم خواستند تا :«محل‌های کسب خود را باز و در افزایش آمادگی و ایجاد قدرت و ادامه دادن به مبارزه و فشرده کردن صفوف مبارزان کوشا باشند.» (ص 258) یاران امام خمینی با انتشار اعلامیه و سخنرانی و دعوت مردم به راهپیمایی و تظاهرات آرام از هر فرصتی برای پویایی نهضت انقلاب استفاده می‌کردند. در مقابل نیز رژیم پهلوی و ایادی آن بیکار ننشستند و با شناسایی محرکین و مبارزین با زیرنظر گرفتن فعالیت انقلابیون و برقراری حکومت نظامی و دستگیری‌های گسترده مبارزین سعی در خنثی کردن اقدامات آنان داشتند. خبرنگار بی بی سی در تهران در 1 مهر 57 درباره سیاست جدید دولت ایران و اوضاع کمی آرام در شهرها به واسطه حکومت نظامی و زلزله طبس بعد وقایع 17 شهریور در تفسیری می‌نویسد: «وضع حکومت نظامی در اکثر شهرهای عمده ایران فعلاً ابراز علنی احساسات را محدود کرده است و دولت جدید با مهارت و زرنگی تمام از این فرصت استفاده می‌کند تا نارضایی و شکوه‌های جمع شده و قدیمی مردم را که در زمان آرامش کشور جامعه دچار آن بوده است با سرعت هر چه تمام‌تر تسکین دهد. ولی یکی از افراد متنفذ و پولدار ایرانی به خبرنگار ما اظهار کرده است که فریب آرامش موقت و ظاهری را نخورید....شکی نیست که شاه ایران از قدرت، وسعت و شدت مخالفت مردم ایران با خاندان پهلوی و نیز از وسعت پشتیبانی مردم از ناسازگارترین مخالف خود یعنی آیت‌الله خمینی، رهبر مذهبی تکان خورده است، گو اینکه قدرت عمده شاه در ماهیت سردرگم و غیرمتعهد مخالفان است.» خبرنگار بی بی سی در ادمه تفسیر معتقد است: «مخالفان حکومت پهلوی به دلیل برقراری حکومت نظامی و پیشامد زلزله طبس از نظر تاکتیکی بر سر یک دوراهی قرار گرفته‌اند قدرت عمل را از دست داده‌اند، و این فاجعه ملت ایران را در ماتم و حیرت فرو برده است که این وضعیت بدین منوال ادامه نخواهد داشت.» (ص 393-395) و همینطور نیز شد. چنانچه اوایل مهر ماه با ایجاد محدودیت و محاصره منزل امام خمینی(ره) در عراق و انتشار اخبار آن در ایران، عکس‌العمل‌هایی در برابر این اقدام رژیم بعثی عراق که با همکاری رژیم پهلوی صورت گرفت از سوی مبارزین، روحانیون و قشریون مذهبی انجام شد و اعلامیه و اطلاعیه‌هایی در سراسر کشور منتشر گردید. در اطلاعیه 2 مهر 57 آمده است: «... ملت ایران ضمن اعتراض شدید به این عمل غیرقانونی دولت عراق را که به این عمل زشت تاریخ تن داده است محکوم نموده و تا آزادی و خلاصی امام خمینی تمام مغازه‌ها و بازار را تعطیل اعلام کرده و تا آزادیشان تعطیل را ادامه خواهد داد...» (ص 408،409) همچنین تعدادی از روحانیون سرشناس از نقاط مختلف کشور ضمن تماس با آیت‌الله شریعتمداری از ایشان خواستند در این زمینه اقداماتی از طریق آیات ایران صورت گیرد. (ص 413، 414) تظاهرات دو هزار نفری مردم یزد در 2 مهر در اعتراض به محاصره منزل امام خمینی در عراق در گزارش ساواک آمده است. (ص 416) طبق گزارش دیگری از ساواک در ادامه فعالیت‌های روحانیون سیدمحمدعلی قاضی طباطبایی از روحانیون سرشناس تبریز طی تماس تلفنی با یکی از روحانیون شهر یزد اعلام کرد: «قرار است از طرف روحانیون و طرفداران خمینی تلگراف‌های اعتراض‌آمیزی مبنی بر محاصره منزل خمینی به کشور عراق مخابره شود و در این تلگراف‌ها قید خواهد شد چنانچه کوچکترین صدمه‌ای به خمینی وارد شود، جامعه تشیع بیکار نخواهد نشست و خونهای زیادی ریخته خواهد شد.» (ص 426-428) یاران امام خمینی از هر فرصتی برای حمایت از ایشان استفاده می‌کردند بدین‌گونه که در مجلس ختم بمناسبت فوت مهدی گلپایگانی در مسجد سیدعزیزالله تهران جوانان ضمن دادن شعارها "درود بر خمینی" و "مرگ بر خاندان سلطنت پهلوی" با توزیع اعلامیه، دولت عراق را نوکران اربابان امریکایی دانستند و ضمن اعتراض به دولت عراق، خواستار لغو محدودیت از رهبر خویش شدند. (ص443-445) آیت‌الله حسن قمی نیز طی اعلامیه‌ای ضمن محکوم کردن اقدامات دولت عراق، مطالب تحریک‌آمیزی بر علیه حکومت ایران عنوان کرد. (ص 460، 461) موج اعتراضات مردم علیه حکومت پهلوی و دفاع از امام خمینی در شهرها و محافل مذهبی و مدارس طبق اسناد ساواک در روزهای ابتدایی مهر 57 مشهود است. تظاهرات خیابانی و سر دادن شعارهای ضدملی در سمنان (ص 462، 463) اعتراض دانش‌آموزان در مدارس شیراز و جهرم در 4 مهر (ص472) تظاهرات دانش‌آموزان دبیرستان دخترانه دکتر شیرازی شهرستان جهرم در حمایت از امام خمینی در 5 مهر (ص 480) اعتراض و عدم حضور دانش‌آموزان سر کلاس درس در دبیرستان‌های پهلوی و محمودیه در کاشان و سردادن شعار (ص 483) تظاهرات مردم اهواز در 6 مهر (ص 501، 502) تظاهرات و دادن شعارهای ضد میهنی در رفسنجان، رضائیه و بوشهر (ص 508-510) تلگراف اعتراض‌آمیز آیت‌الله سیدعبدالله شیرزای به دولت عراق و ابراز انزجار از اعمال دولت عراق (ص 492) انتشار اعلامیه جمعی از روحانیون تهران در اعتراض به محاصره منزل امام خمینی در عراق در 5 مهر 57 و دعوت مردم به تعطیلی بازار و مغازه‌ها (ص 496، 497) نمونه‌هایی از فعالیت مبارزین و حرکت خودجوش مردمی در حمایت از امام خمینی بود که در شکل‌گیری انقلاب اسلامی و توسعه و دوام نهضت موثر بوده است. بخشی از اسناد کتاب حاضر به گزارش‌های ساواک در مورد شخصیت‌های روحانی و مبارزین و اقدامات آنان و دستگیری‌های انقلابیون بعد وقایع 17 شهریور اختصاص دارد. به طور نمونه: لیست اشخاصی که در روزهای 17 و 18 شهریور 57 طبق دستور فرمانداری نظامی دستگیر شده‌اند (179-181): گزارش اقدامات سیدمحمدتقی حسینی طباطبایی در زابل در تحریک افکار مردم علیه حکومت و تشویق آنان به تظاهرات (طبق اسناد اخلالگری) و تشویق به تعطیلی بازار (ص 256) گزارش فعالیت‌های شیخ محمد صدوقی به عنوان یکی از گرداندگان و رهبران عوامل برانداز در استان یزد (ص 275 ،276، 340-342) گزارش فعالیت مهندس مهدی بازرگان مؤسس نهضت آزادی ایران و رهبر کمیته حقوق بشر (ص 277-282) گزارش فعالیت وعاظ تبعیدی از جمله سیدعلی خامنه‌ای در جیرفت (ص 379). تمام مجلدات کتاب "سیر مبارزات یاران امام خمینی به روایت اسناد ساواک" در بردارنده فهرست اشخاص و موضوعات مربوط به همان جلد است که پژوهشگر را برای دست‌یابی به اطلاعات مورد نظر راهنمایی می‌کند. همچنین جلد هفدهم کتاب حاضر دربردارنده فهارس مرتبط با کل مجموعه و راهنمای اشخاص و موضوعات است. به طور مثال در فهرست اشخاص جهت یافتن اسناد مرتبط با شیخ واعظ طبسی پژوهشگر می‌تواند با مراجعه به جلد هفدهم به ج1/ ص 37، ج2/ ص 255-273، ج4/ ص 350، ج5 ص 216، 217، 273، 277، 279-281، و .... مراجعه کند. همچنین برای یافتن اطلاعات مرتبط با اماکن، شهرها، سازمان‌ها، خیابان‌ها، دانشگاه‌ها و ... می‌تواند با رجوع به فهرست موضوعی جلد هفدهم به اطلاعات مورد نظر در جلدهای مختلف این مجموعه دست یابد. به طور مثال: مسجد اعظم قم: ج1/ ص 27، 186، 346، ج2/ ص 93،137،157،185،202،349،261،322،447، ج3/ 61، 67، 105، 166، 168 و .... . علیرغم دسته‌بندی موضوعی اسناد کتاب، عدم رعایت ترتیب روزشمار اسناد و گزارش‌ها در برخی از قسمت‌های کتاب گاهی خواننده را دچار سردرگمی می‌کند. به طور مثال: هنگامی که موضوع اسناد و ترتیب روزشمار مربوط به اوایل شهریور 57 یعنی اواخر رمضان و برگزاری نماز عیدفطر است از سندی استفاده شده است که تاریخ آن مربوط به اواخر مرداد است و ربطی موضوعی ندارد. این نکته در صفحه 77، 80، 176 قابل مشاهده است. همچنین گاهی موضوع اسناد مربوط به وقایع بعد 17 شهریور و بازتاب آن در کشور و جهان است و از سندی استفاده می‌شود که مربوط به برگزاری نماز عیدفطر است که از لحاظ ترتیب روزشمار و موضوعی بهتر بود در زمان خودش استفاده میشد. به طور نمونه در صفحات 290،302. به نظر می‌رسد توضیحات کوتاه به صورت پاورقی در مورد برخی شخصیت‌ها و یا اصطلاحات مانند کد 66، یا پاکروان، ثابتی، بیت‌اللهی می‌تواند به پژوهشگر در فهم مطالب کمک کند و از ارجاع به کتب دیگر بی‌نیاز می‌سازد. همچنین با توجه به فعالیت‌های احزاب در دوران شکل‌گیر نهضت انقلاب اسلامی و اهمیت آنان، بهتر بود جهت سهولت در دسترسی، اسناد مرتبط با احزاب به عنوان یک فصل یا بخش با توجه به حجم اسناد در یکی از مجلدها جمع‌آوری و منتشر می‌شد. رقیه متانی

نگرشی بر وضعیت بهداشت، درمان و تغذیه در زندان‌های رژیم پهلوی

با نگاهی به جلد کتاب می‌شود حدس زد که کتاب در مورد چه موضوعی و مسایلی حرف دارد. تصویر یک کیف که در زمان قدیم جای وسایل پزشکی بود و طبیبان معمولا همراه خود داشتند. در کنار این کیف یک گوشی پزشکی است و در پشت این تصویر، میله‌های زندان به همراه سایه یک انسان اسیر نمایان است. طرح روی جلد کاملا با موضوع کتاب و نام آن منطبق است یعنی: «نگرشی بر وضعیت بهداشت، درمان و تغذیه در زندان‌های رژیم پهلوی». با تصویر روی جلد مخاطب متوجه سوژه این کتاب خواهد شد. موضوع کتاب به دلیل بیان وضعیت زندان‌های زمان پهلوی و شکنجه‌های آن دوران سیاسی است. اما بهداشت، درمان و تغذیه از محورهای اصلی این کتاب است که به صورت پررنگ دیده می‌شود. کتاب، همان طور که در صفحه اول مشخصات آن ذکر شده، مربوط به سال‌های 1320 تا 1357 و زندان‌های دوران پهلوی است. در مقدمه کتاب از به وجود آمدن انگیزه و هدف نویسنده (عباس کرمانی) برای نوشتن این کتاب سخن به میان آمده است. در سال 1391 از موزه عبرت یا همان بازداشتگاه کمیته مشترک ضد خرابکاری رژیم پهلوی بازدید شده و این همانند سازی وضعیت گذشته مانند وضعیت سلول‌ها و ابزارآلات به جامانده از ساواک و مطالعات خاطرات زندانیان سیاسی قبل از انقلاب نگارنده را علاقه‌مند کرده تا کتابی تحت این عنوان نوشته شود. سبک کتاب به دور از تکلف است. نثر کاملا ساده‌ای دارد که به خواننده می‌تواند در مطالعه آن خیلی کمک کند؛ ساده، اما کاملا قابل تفکر و تامل است. در پشت جلد کتاب بخشی از آن آمده است که به نظر می‌رسد خواننده با آن و با کنجکاوی خواندن این کتاب را شروع کند: «بعد از ورود به کمیته مشترک و پس از تراشیدن موی سر ما را داخل حمام سربازی بردند چون تمام بندها و سلول‌ها پر بود حمام شد زندان ما! وضعیت نامناسبی بود. از سقف آن آب می‌چکید و کف آن خیس بود و نمی‌شد نشست. تراکم جمعیت در آن فضای محدود اجازه هر تحرکی را از ما سلب کرده بود. چون همه جا خیس بود به ناچار مانند شیرینی چیده شده در کنار هم ایستادیم. ما مجبور بودیم در آن حالت ایستاده بخوابیم. براثر خستگی و گرسنگی بعضی وقت‌ها همه خوابشان می‌برد. جالب اینکه گاهی یکی از بچه‌ها که خوابش می‌برد روی دیگری می‌افتاد او هم روی نفر بعدی و همین طور تا...» این قسمت به دومینوی انسانی شباهت داده شده و از خاطرات احمد احمد (چاپ انتشارات سوره) در صفحه 33 کتاب آورده شده است. کتاب «نگرشی بر وضعیت بهداشت، درمان و تغذیه در زندان‌های رژیم پهلوی» سه فصل دارد که به ترتیب: بهداشت – درمان – تغذیه است. هر فصل این کتاب عنوان‌های زیادی را در برمی‌گیرد و برای هر خاطره یک عنوان متناسب با آن متن انتخاب شده است. اطلاعاتی که این کتاب به خواننده می‌دهد مستند و مستدل است؛ به این دلیل که هر عنوان و متنی که انتخاب شده، خواننده را به منبع و ماخذ اصلی آن ارجاع داده است؛ مانند خاطرات احمد احمد از انتشارات سوره مهر، خاطرات زندان از همین انتشارات، شکنجه‌گران می‌گویند از انتشارات موزه عبرت، خاطرات احمد توکلی از انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی. از کتاب در رابطه با زندانیان سیاسی، قطعه‌ای متناسب با عنوان هر فصل آورده شده است. در این کتاب، برخی عنوان‌ها و خاطرات کوتاه جلب نظر می‌کنند: درد شدید زخم و به آغوش کشیدن فرزندان/ صفحه 58، از خاطرات مرضیه حدیدچی ( دباغ ): به بچه های زیر 7 سال اجازه ملاقات نمی‌دادند، ولی در عید نوروز سال 1353 این ممنوعیت موقتا برداشته شد. پدر، مادر، برادر و خواهرم، دختر و پسر کوچکم را به همراه آوردند. ملاقاتی از پشت میله‌ها و توری‌ها بود. در همین حال رییس زندان اجازه داد تا بچه‌ها حضوری به ملاقاتم بیایند. لحظه به یادماندنی بود. آنها را سخت در آغوش گرفتم و مراقب بودم که بدن بچه‌ها با زخم‌ها و جراحات [ناشی از شکنجه‌های ماموران حکومت پهلوی در زندان]، به خاطر میکروبی بودنشان تماس مستقیم نیابند و هم مراقب بودم که ناله‌ای نکنم تا خانواده‌ام متوجه وضعیتم نشوند. وقتی که دو مامور متوجه این لحظات شیرین من شدند پس از پایان وقت ملاقات بچه‌های مرا دیرتر از همه آنجا خارج کردند. آنها گریه می‌کردند، می‌گفتند: ما می‌خواهیم پیش مامانمان بمانیم. فکر می‌کردند که به مهمانی آمده‌اند! جیره/ صفحه 86، از کتاب خاطرات زندان به نقل از محسن چینی‌فروشان: افرادی که در این سلول‌ها محبوس بودند جیره به عنوان شلاق داشتند. همه روزه و در ساعاتی زندانی باید تحمل می‌کرد. معمولا از 20 عدد شروع می‌شد و تا 70ـ80 شلاق هم می‌رسید. تاثیرات روانی زیادی داشت. حاج اسدالله تجریشی بود که جزو زندانیان جیره دار بود، از مبارزان مذهبی که چندین بار او را در زمستان به حیاط می‌بردند. او را داخل آب یخ انداخته و جیره شلاق روزانه‌اش را به بدن خیس و یخ زده‌اش می کوبیدند! جراحی بدون بیهوشی/ صفحه 103، از کتاب خاطرات مبارزه و زندان، ب نقل از حسن ملک: کریدوری در بیمارستان بود. ما سه نفر مجروح بودیم. ساواکی‌ها مواظب بودند فرار نکنیم. یک روز پزشک گفت: برای عمل بیهوشت کنم؟ گفتم: نه. گفت: می‌خواهم با قیچی گوشت‌های اضافی پایت را [که در اثر شکنجه شکنجه‌گران پهلوی به وجود آمده بود] بردارم و خیلی درد دارد. گفتم: می‌خواهم در برابر این عمل مقاومتم را در برابر شکنجه افزایش بدهم. او هم نامردی نکرد و قیچی را برداشت و به جان من افتاد و گوشت‌های اضافی را برداشت! و از صفحه 121 کتاب، از مصاحبه با سید محمود رضویان: در زندان قصر که بودیم [زندانیان] هرکس هرچیزی داشت مال همه بود. هنگام ملاقاتی که میوه، غذا یا پول می‌دادند همه اینها روی هم ریخته می‌شد. میوه‌ها را جدا می‌کردند و به تعداد آمار زندانیان میوه‌ها را تقسیم می‌کردند. نکته جالب اینکه هرکس از میوه‌های کوچک‌تر استفاده کرده و بزرگ‌ترها را برای دوستان خود می‌گذاشتند. کتاب «نگرشی بر وضعیت بهداشت،درمان و تغذیه در زندان‌های رژیم پهلوی» با تدوین عباس کرمانی، سال 1393 توسط انتشارات موزه عبرت ایران منتشر شده است. پویا سمساریلر

...
10
...