انقلاب اسلامی :: معرفی دو کتاب: ـ پادشاهی ایران در گذار، گفتگو با شاهی که دفترش سنتی است و هدفش مدرن‌سازی،

معرفی دو کتاب: ـ پادشاهی ایران در گذار، گفتگو با شاهی که دفترش سنتی است و هدفش مدرن‌سازی،

21 تیر 1402

به قلم ادوارد اشلی بین ـ آریامهر: شاه ایران، زندگینامه سیاسی به قلم رامش سنگوی منتقد: ماروین زونیس[1] مترجم: علی‌محمد آزاده

*توضیح گروه پژوهش‌های بین‌المللی:

در دهه‌های چهل و پنجاه آثار متعددی به سفارش دربار پهلوی به عنوان زندگینامه یا نظایر آن به قلم نویسندگان خارجی منتشر شدند. اغلب این آثار عموماً تبلیغی بوده و در آنها تلاش شده نکات مدنظر سفارش‌دهنده در ارائه چهره‌ای نوگرا و ترقی‌طلب از محمدرضاشاه و پدرش صورت بگیرد. اما گاه نویسنده از دستورالعمل داده شده فاصله گرفته و نکاتی را مطرح می‌کرده که به مذاق دربار خوش نمی‌آمده و از این‌رو این آثار نه دیگر تجدید چاپ شدند و نه در جایی معرفی یا ترجمه شدند. پادشاهی ایران در گذار به قلم ادوارد بین نمونه‌ای از آنهاست که حتی کتابخانه ملی نسخه‌ای از آن ندارد. این کتاب که حاصل یک گفتگوی چالشی با شاه است نکات جالبی در خود جای داده که شایسته توجه است. شاه علاقه خاصی به گفت‌وگو با رسانه‌های خارجی داشت. حال آنکه کمتر خبرنگار یا رسانه ایرانی می‌توان یافت که با او مصاحبه کرده باشد. بین در لابه‌لای گفت‌وگو با شاه به نکات مهمی نظیر نبود انتخابات آزاد در ایران، نگرش آکنده توهم توطئه شاه که تمام نگاهش به خارج است، تصمیمات خلاف قانون اساسی او و مسائلی از این دست پرداخته است.

ماروین زونیس (2020-1936) استاد دانشگاه شیکاگو و متخصص اقتصاد سیاسی و تحلیل‌گر روانی چهره‌های سیاسی است که بر مسائل خاورمیانه احاطه دارد. زونیس با در کنار هم قراردادن دو اثر از گونه‌‌ای که ذکرش رفت، تا حدودی تفاوت‌های میان یک کار کاملاً سفارشی (شما بخوانید درباری) و یک مصاحبه نسبتاً مستقل را ارائه می‌کند. در متن پیش‌رو نگاه تطبیقی او نسبت به این دو اثر را که او به‌طور خلاصه نقد کرده، می‌خوانیم. بد نیست در نظر داشته باشیم که این دو زندگی‌نامه در دوران قدرت شاه منتشر شده‌اند.

 

در تهران نوشیدنی معروف تابستانی وجود دارد که یکی از ترکیبات اصلی‌اش، سرکه است. ایرانی‌ها با مهارتی که دارند می‌توانند تلخی آن را شیرین کرده و مزه آن را چنان دلپذیر کنند که جالب توجه است. در سیاست‌شان هم همین قضیه صادق است. خشونت دارای ساختار آشکاری نبوده و دستِ‌کم، ظواهر حکومتِ دموکراسی وجود دارد. اما معدود ایرانیانی هستند که واقعیت‌های نهفته در سکنجبین یا سیاست‌شان را انکار می‌کنند. متأسفانه کم ‌و بیش این امر شامل برخی از ناظران خارجی هم می‌شود. رامش سنگوی، یک روزشمار معمولی از تاریخ معاصر ایران به کتابش افزوده و تصویری که از شاه ارائه می‌کند، چهره‌ای پوشالی است که از غنای شخصیتی که می‌تواند از نزاع درونی، اضطراب، بلاتکلیفی و رشد پدید آید، محروم است. سنگوی قصد دارد ما را به این باور برساند که شاه حتی قبل از رسیدن به سلطنت در سن 21 سالگی «یک روشنفکر کاملاً جاافتاده ایرانی» بود (ص xxi). علاوه‌براین، پس از رسیدن به سلطنت، او به سیاستمداران آن زمان این فرصت را داد تا حماقت برخاسته از «کارشکنی»، «ملی‌گرایی منفی»، «احساس‌گرایی» و «سنت‌گرایی» خود را آشکار کنند. بنابر تجربه این بیست‌وسه سال سلطنت، حالا معلوم است هر کسی که با سیاست‌های شاه مخالفت می‌کند احمق است، چرا که تنها هدف شاه خدمت به منافع واقعی کشورش است (ص 275). با نهادینه‌کردن آنچه گفته شد، شاه توانست تاج‌گذاری خود را انجام داده و اکنون او می‌داند که استاندارد زندگی به نحو ملموسی افزایش یافته و بیشتر جمعیت اکنون باسواد شده و مسائل بهداشتی هم به دقت مورد توجه او قرار گرفته است. جنبش تعاونی در شهرها، موفق به پایین نگه‌داشتن هزینه‌های زندگی شده است (ص 324-323).

این روزنامه‌نگار «برجسته چپ هندی» (آن‌طور که خودش ادعا کرده) این همه خیال‌پردازی را از کجا آورده است؟ بررسی منابع مورد استفاده او، موضوع را روشن می‌کند. او از شاه به خاطر «دسترسی آسان و بی‌دردسر به او» تشکر می‌کند (ص ix). از تنها ایرانیان دیگری که نام می‌برد، سرلشگر حسن پاکروان، رئیس وقت ساواک و سیف‌الله رشیدیان، یکی از یاران قدیمی شاه است.

پانوشت‌های او به‌ مراتب جالب توجه‌تر هستند. در بیش از 390 صفحه، حدود 348 ارجاع وجود دارد. تقریباً نیمی از آنها، 171 ارجاع از کتاب‌های خود شاه [ مأموریت برای وطنم (124 مورد) و انقلاب سفید (47 مورد)] هستند. تنها یک پانوشت به یکی از آن «دسترسی شخصی آسان و بی‌دردسر» ارجاع می‌دهد. 49 پانوشت به کتاب ستایشگرانه علی‌اصغر شمیم، «ایران در سلطنت اعلی‌حضرت محمدرضا شاه پهلوی» (تهران، 1345) ارجاع داده و 30 پانوشت هم به کتاب حسن ارفع، «در دوران سلطنت پنج پادشاه» (لندن، 1964) ارجاع داده است. بقیه هم از منابع دست دوم انگلیسی درباره ایران انتخاب شده‌اند.

تعجب‌آور نیست که آقای سنگوی هیچ نکته روشن جدیدی درباره ابهامات پیرامون قوام یا مصدق؛ نقش خانواده سلطنتی و شخصیت شاه، مطرح نمی‌کند. از آن تناقض و پیچیدگی (سرکه) که در سیاست ایران وجود دارد و شاه را چنان شیفته خود کرده، دیگر خبری نیست. از سوی دیگر خوشبحتانه ادوارد بین را با تجربه بیست‌ساله آشنایی با ایران (از طریق بانک جهانی و هیئت اساتید میدانی دانشگاه‌های آمریکا[2]) داریم که یکی از بهترین خارجیان مطلع از اوضاع کشور است. علاوه ‌بر این، از هنگام اولین ملاقاتشان از سال 1949/1328 تاکنون، بین دوستی تقریباً بی‌نظیری با شاه برقرار کرده که در این‌ کتاب توانسته از آن بهره‌برداری کند. این کار او نه فقط یک زندگی‌نامه، بلکه تقریباً تفسیری از ماهیت متغیر نهاد سلطنت بوده که در شاه تجسم یافته است. کتاب، فرصتی در اختیار بین قرار می‌دهد تا شخصاً تغیبرات صورت گرفته در شاه، نهاد سلطنت و مردم را به مدت بیش از دو دهه بررسی کند.

از تک‌تک کلمه‌های گفتگوهای این دو چنین برمی‌آید که شاه آن‌چه را که ما به آن شک داشتیم، تأیید می‌کند: «زندگی من چنین است، بدون حریم خصوصی؛ من هرگز نمی‌دانم که لیوان آبی که می‌نوشم، آیا آخرین لیوان من است یا نه» (ص 38). «نمی‌توانم دلیل مخالفت [آیت‌الله] بروجردی با اصلاحات ارضی را بفهمم. او بیش از آنچه که بخواهد، دارد. او باید فراتر از این باشد» (ص 48). «باید شخصی بالاتر از سیاست، بلندنظر، بالاتر از احزاب، کارتل‌ها، تراست‌ها و قدرت‌های مالی باشد که بتواند تصمیمات اساسی بگیرد» (ص 65-64). «من کاملاً طرفدار آزادی دانشگاه هستم، اگر دانشجویان و استادان قصد خیانت نداشته باشند» (ص 84). «... مشروطه از سوی بریتانیا به ما داده شد و در واقع دفاع (بریتانیا) علیه روسیه تزاری بود» (ص 76). «بنابراین، ما انتخاباتی بدون حتی یک مورد تخلف داشتیم؛ انتخاباتی کاملاً سالم (در 1960، 1961 و 1963/ 1339، بهمن 1339 و 1342)...» ادوارد بین: «اما فهرست نامزدها را هنوز هم شما تأیید می‌کنید، این‌طور نیست؟» اعلی‌حضرت: «چرا نه؟ چرا این فهرست را باید واشنگتن یا لندن تأیید کنند؟ (ص 108).

بین، همچنین به برخی از مشاهدات خود از شاه اشاره می‌کند: «او بازیگری بود که بر اساس خط‌مشی خودش حرکت می‌کرد» (ص 39). بین به این نکته‌ها در کتابش اشاره می‌کند: «نگرانی‌های مداوم روحی شاه» (ص 25)؛ انتصاب وزرای بهایی که خلاف قانون اساسی است (ص 51)؛ روش تصمیم‌گیری شاه (ص 140)؛ استنباطش درباره کارایی قانون اساسی (ص 143)؛ و خانواده‌اش(ص.240). اظهار نظرهایی درباره نقش شاه در روند توسعه و مشکلات فراوان جانشینی.

اما خواننده کتاب همچنان قانع نمی‌شود. «گفتگوهای» واقعی بخش بسیار کمی از کتاب را به خود اختصاص داده که بیشتر مربوط به تاریخ عمومی است. در موارد بسیاری، بین با موضوع خود بسیار فاصله دارد. سئوالاتش اغلب اخباری بوده و شاه پاسخ آنها را از قبل داشته و فوراً جواب می‌دهد. او در پیگیری پاسخ‌های جالب توجه شاهانه ناکام و از مطرح کردن موضوعات متعدد مشهود ولی خلاف مصلحت خودداری می‌کند. مشکل اصلی بین در این کتاب، این است که بتواند با شاه راحت باشد و برای پادشاهی که قدرت دارد، این امر ناممکن است. با این حال، آنچه که در این کتاب دیده می‌شود، جالب است، اگرچه همه آنها جدید نیستند.

در آخر، هر دو نویسنده از یک موضوع حیاتی و بسیار مهم در سیاست ایران، نقش درآمدهای نفتی در زندگی سیاسی شاه غفلت ورزیده‌اند. این اتفاقی نیست که پرداختی‌های شرکت‌های نفتی به حکومت ایران را «سهم شاهانه» می‌گویند. نقش پادشاه در خرج کردن یک میلیارد دلار در سال که الان به خزانه‌اش واریز می‌شود و اثراتشان بر حاکمیت که مهم هستند، پرداخته نشده است.

 

پی‌نوشت‌ها:

 

[1]- Persian Kingship in Transition. Conversations with a Monarch Whose Office Is Traditional and Whose Goal Is Modernization by E. A. Bayne; The Shah of Iran by Ramesh Sanghvi; Review by: Marvin Zonis, Middle East Journal, Vol. 24, No. 1 (Winter, 1970), pp. 98-99.

در زمان انتشار این مقاله (1970)، ماروین زونیس، معاون مرکز مطالعات خاورمیانه در دانشگاه شیکاگو بوده است.

[2]- American Universities Field Staff



 
تعداد بازدید: 206


.نظر شما.

 
نام:
ایمیل:
نظر:
تصویر امنیتی: