انقلاب اسلامی :: حکمی برای تنظیم رابطه انقلاب اسلامی با الفتح

حکمی برای تنظیم رابطه انقلاب اسلامی با الفتح

24 مرداد 1402

در اواخر شهریور 57، رئیس سازمان امنیت عراق با یک وزیر به خدمت امام آمده از ایشان خواستند از اظهار نظر سیاسی و ارسال پیام و اعلامیه و هرگونه فعالیت سیاسی خودداری کنند. و تهدید کردند در غیر این صورت حضور ایشان را در خاک عراق تحمل نخواهند کرد. امام فرمودند خود را متعهد به فعالیت سیاسی می‌دانند و از عراق هم هجرت خواهند کرد. گذرنامه خود را نیز برای گرفتن ویزای خروج به سازمان امنیت نجف فرستادند. بعثی‌ها از دادن ویزای خروج خودداری نموده چندی بعد رفت و آمد اشخاص را به خدمت ایشان محدود کردند. امام عملاً در محاصره قرار گرفتند. ایشان این وضع را به بنده اطلاع دادند. جوابی به دست مسافری خدمتشان فرستادم. سوریه را برای اقامتشان بهترین جا تشخیص داده بودم. اشکالات و خطراتی را که در لبنان برایشان هست برشمردم و گفتم در صورتی که بخواهند به لبنان تشریف بیاورند بهترین جا بعلبک است؛ منطقه بزرگ شیعه‌نشینی متصل به سوریه که هم از صلیبی‌ها مصون است و هم از مداخلات سازمان‌های فلسطینی برکنار.

پاسخ نامه‌ام را از پاریس فرستادند. جمعه 14 مهرماه 1357 به پاریس رسیدند.

چون اوضاع در پاریس بر وفق مراد پیش رفت ضرورتی برای نقل مکان احساس نشد. خداوند متعال، بهترین و مناسب‌ترین جا را نصیب آن بنده خالصش کرد تا امور انقلاب را از آنجا هدایت کند و اسلام و مسلمانان را به پیروزی عظیمی نائل آورد.

الفتح که تا این زمان به همه گروه‌های مخالف رژیم شاه توجه داشت و به هر یک به فراخور حال و سیاستش کمک می‌کرد نسبت به من عنایتی خاص پیدا کرد. عرفات و سپس ابوجهاد از من دعوت کردند با آنان دیداری داشته باشم. حجت‌الاسلام سیدهانی فحص در این زمینه،‌ نقشی فعال داشت. ابوجهاد طی نامه سری مفصلی به امام امکانات الفتح را در اختیار ایشان قرار داد تا برای پیشبرد انقلاب اسلامی ایران استفاده فرمایند. نامه را در یکشنبه 19 آذر 1357 مصادف با تاسوعای 1399 و 10/12/1978، یعنی کمی بیش از یک ماه پس از رسیدن امام به پاریس نوشت. و به حجت‌الاسلام سیدهانی فحص سپرد تا همراه من تقدیم امام شود.

روز جمعه 24 آذر به پاریس رفتیم و نامه را تقدیم کردیم. بعد، به نظرم رسید امام تصور روشنی از چگونگی استفاده از این امکانات ندارند و باید توضیحاتی بدهم. ناچار دوباره به تنهایی خدمتشان رسیدم و گفتم: «استفاده از این امکانات به معنای ورود به مرحله مبارزه مسلحانه نیست؛ بلکه آموزش و تدارک و سازماندهی آن ماه‌ها طول خواهد کشید. بهتر است استفاده از آن را شروع کنیم و برای روز مبادا آماده شویم. ضمناً، الفتح به هر گروهی حتی گروه‌های کمونیست کمک می‌کند! این، دردسرهایی برای ما در آینده درست خواهد کرد. خوبست حضرت عالی در جواب این نکته را هم متذکر شوید که از چنین کاری دست بردارند و هرگونه کار و دخالتی در امور انقلاب اسلامی ایران را جز با صوابدید نماینده حضرت‌عالی انجام ندهند.» چند نفری را برای این کار نام بردم، و گفتم: «خوب است هیأتی یا شورایی را برای این کار تعیین بفرمایید.» فرمودند: «من جز شما کسی را برای این کار ندارم.» در مورد چگونگی جوابی که باید به الفتح داده می‌شد بیش از این نگفتم. چون تفصیلاً اظهار نظری نفرمودند از نظر دادن در مورد جزئیات امر خودداری نمودم. فردای آن روز، دیدم نامه مفصلی برای الفتح نوشته‌اند. یک حکم جداگانه هم برای تصدی این امر از طرف بنده مرقوم داشته‌اند، به‌طوری که هر کس آن حکم را ببیند ممکن است معنای آن را حدس بزند؛ اما نه دقیقاً می‌تواند از کم و کیف آن سر در بیاورد، و نه می‌تواند آن را مستمسکی برای اثبات اقدام به مبارزه مسلحانه یا تدارک آن بگرداند. از درایت و دقت عمل ایشان به حیرت افتادم.

این حکم دومین حکم حکومتی در رابطه با انقلاب اسلامی ایران به شمار می‌آید. اولی در 8/9/57 و دایر بر تشکیل یک هیأت پنج نفره به ریاست مهندس بازرگان برای اداره صنعت نفت بود. این یک، در سوم دی 57 یعنی به فاصله 25 روز از آن و برای تنظیم رابطه انقلاب اسلامی ایران با الفتح و انقلاب فلسطین، و تدارک و مدیریت مبارزه مسلحانه آتی بود.

 

منبع: فارسی، جلال‌الدین، زوایای تاریک، تهران، مؤسسه چاپ و انتشارات حدیث، 1373، ص 413 - 418.



 
تعداد بازدید: 234


.نظر شما.

 
نام:
ایمیل:
نظر:
تصویر امنیتی: