انقلاب اسلامی :: حمله به بیماران و کودکان

حمله به بیماران و کودکان

24 شهریور 1399

جواد رضایی

یکی از تأسف‌بارترین اتفاقاتی که حرکت انقلابی مردم ایران طی سالهای 1356 و 1357 ش با آن مواجه شد حمله به بیمارستان شاهرضا [امام رضا(ع)] مشهد در 23 آذر 1357 بود.

اهمیت این حادثه به حدی بود که آمریکایی‌ها سند مفصلی به آن اختصاص می‌دهند و افرادی برای پیگیری آن به مشهد می‌فرستند. در خلاصه این سند از بار حقوقی بالای این حادثه و جنبه‌های احساسی قوی آن به عنوان عاملی متمایزکننده نام برده شده است. آمریکایی‌ها می‌نویسند: «حمله خشونت‌بار ارتش ایران به بیمارستان رضاشاه دانشگاه مشهد قدرت مخالفین در مشهد را افزایش داده و این پتانسیل را دارد که در بین جامعه دانشگاهیان، روشنفکران و دانشجویان ایران به یک قضیه حقوقی جالب توجه همگانی تبدیل گردد. تبعات این رویداد که چهار کشته و 14 مجروح به جای گذاشت به رویارویی جالبی بین مخالفین متشکل و مطمئن از یک سو و تلاش‌های بی‌ثمر و نسبتاً خام دولت ایران که سعی دارد اوضاع را به نحوی سر و سامان دهد از سوی دیگر منجر شده است.»

آمریکایی‌ها در پایان خلاصه این سند وضعیت مشهد را به حدی انفجارآمیز توصیف می‌کنند که امکان رخ دادن حوادث بیشتری در آن بسیار محتمل است. اما این حادثه که به مانند انبار باروتی انفجارآمیز توصیف شده است از دید آمریکایی‌ها دارای زمینه‌هایی بود که لازم است قبل از شرح ماجرا زمینه‌های آن مورد بررسی قرار گیرد. آمریکایی‌ها دراین‌باره می‌نویسند: «حمله به بیمارستان به حمله چند هفته گذشته به تجمع رهبران مخالف محلی در مسجد کرمان ربط دارد.» علت دوم این حادثه را هم حمله به حرم مطهر رضوی می‌دانند که در یادداشتی به تفصیل توضیح داده شد. «به دنبال آن رویداد [حادثه کرمان] و حمله بعدی به تجمع مشابهی در صحن امام رضا(ع) در مشهد (مقدس‌ترین مکان مسلمانان در ایران که برای اولین‌بار حرمت آن در زمان حکومت شاه فعلی به این صورت نقض شده است)، رهبران مسلمان ایران اعلام کردند که از این به بعد مساجد را نباید به عنوان محل‌های امن تصور کرد.»

با هتک حرمت حرم مطهر رضوی، پزشکان مشهد تصمیم می‌گیرند دو کار انجام دهند؛ اول، از ارائه خدمات رایگان به نیروهای ارتشی اجتناب کرده و صرفاً در قبال دریافت پول آن‌ها را مداوا کنند؛ دوم، نام بیمارستان 6 بهمن مشهد را به بیمارستان 17 شهریور تغییر دهند.

در مورد اجتناب از مداوای رایگان ارتشی‌ها در ادامه این سند آمده است: «در پی حمله به صحن امام رضا(ع) دکترهای مشهد به منظور اعلام حمایت خود از مخالفین و تحت‌رهبری 187 تن از دکترهای وابسته به دانشگاه مشهد تصمیم گرفتند به کارت‌های بیمه درمانی که توسط ارتش در اختیار نظامیان ایرانی و خانواده‌هایشان گذاشته می‌شود اعتنا نکنند. ظاهراً دکترها افراد ارتش را با دریافت پول و در صورت لزوم به طور مجانی مداوا می‌کردند، اما ارتش این مسئله را درک نکرده و ظاهراً تصور نمود که از ارائه خدمات پزشکی در مورد آن‌ها مضایقه می‌شود. حمله‌ها با حمله به کلینیک‌های شخصی و اقامتگاه بعضی پزشکان ادامه یافت.»

در مورد تغییر نام بیمارستان 6 بهمن [این نامگذاری به مناسبت سالگرد رفراندم لوایح شش‌گانه صورت گرفته است] هم آمریکایی‌ها می‌نویسند: «در 14 دسامبر [22 آذر] نمایندگان پزشکان محلی در بیمارستان 6 بهمن... شورایی تشکیل داده و به عنوان اعتراض، به تغییر نام آن بیمارستان به بیمارستان 17 شهریور (روز حادثه تیراندازی شدید در میدان ژاله تهران) رأی دادند. علامت جدیدی (بر سر در بیمارستان) نصب گردید که نظر سربازان را به خود جلب کرد و تقاضا شد که علامت برداشته شود یا ارتش با توسل به زور آن را خواهد برداشت. این تقاضا رد شد اما رئیس بیمارستان... درخواست نمود که ارتش به خاطر مریض‌های بیمارستان خویشتن‌داری کند. از قرار معلوم... فرماندار نظامی مشهد با تخلیه اجباری بیمارستان به کمک گاز اشک‌آور پاسخ داده بود.» نوع ادبیات آمریکایی‌ها در جای جای این سند نشان‌دهنده به استیصال افتادن آنها از توجیه چنین رفتاری است. آنجا که از قید «ظاهراً» استفاده می‌کنند یا به جای استفاده از کلمه «حمله» می‌نویسند: تخلیه اجباری به کمک گاز اشک‌آور.

حمله با گاز اشک‌آور به بیمارستان 6 بهمن مشهد موجب اعتصاب پزشکان مشهدی می‌شود. در ادامه این سند در توضیح اعتصاب پزشکان و داروخانه‌ها آمده است: «در همان شب [حمله به بیمارستان 6 بهمن] حدوداً 70 پزشک در دانشگاه و سایر جاها در بیمارستان شاهرضا گرد هم آمدند و تصمیم گرفتند... همچنان از اعتنا به کارت‌های بیمه درمانی ارتش خودداری ورزند، تمام کلینیک‌های خصوصی مشهد را تعطیل کنند، اتاق‌های اورژانس جدید در بیمارستان‌های بزرگ‌تر ایجاد کنند تا مریض‌های کلینیک‌های خصوصی سابق را معاینه کنند، دراگ‌استورهای مشهد را تعطیل کنند (داروفروشها از دکترها حمایت می‌کنند) و در بیمارستان شاهرضا اعتصاب نشسته نمایند.»

تصمیمات کادر درمانی بیمارستان شاهرضا با عکس‌العمل شدید نیروهای نظامی و امنیتی حکومت پهلوی مواجه می‌شود و حادثه 23 آذر مشهد را رقم می‌زند. رییس دانشگاه علوم پزشکی مشهد حادثه حمله به بیمارستان شاهرضا را اینگونه برای نماینده سفارت آمریکا توصیف می‌کند: «در حدود ساعت 10:00 پیش از ظهر 15 دسامبر [23 آذر]، 5 تا 10 سرباز و یک تانک کوچک تحت فرمان یک ستوان سوم و همراه یک جمعیت چماقدار که حدوداً 40 نفر می‌شدند از در جنبی وارد محوطه بیمارستان شاهرضا شدند و شروع به شکستن شیشه‌های اتومبیل‌ها نمودند. رگبار مسلسل و حداقل یک تیر توپ تانک به سمت نزدیک‌ترین ساختمان که متأسفانه بخش کودکان بود و همچنین مردمِ در حال فرار از ساختمان شلیک شد. یک طفل تحت ضربات چماق کشته شد و یک مرد، پدری که به عیادت فرزند بستری خود آمده بود، هدف قرار گرفت و کشته شد. پنج تن دیگر مجروح شدند.»

در ادامه، حمله دوم نیروهای نظامی و امنیتی حکومت پهلوی این گونه توصیف می‌شود: «پس از آن‌که ارتش بیرون رفت، مردم جمع شدند. اما در حدود ساعت 1:15 بعد از ظهر 30 تا 40 سرباز بازگشتند و دوباره شلیک گلوله شروع شد. این‌بار اکثر شلیک‌ها هوایی بودند هر چند که 9 نفر دیگر مجروح شدند و 2 کودک دیگر با قطع شدن درمان خود مردند. طی هیچ یک از دو حمله، سربازان وارد ساختمان‌های بیمارستان نشدند.»

شرح ماجرا توسط رییس دانشگاه علوم پزشکی مشهد با مشاهدات مأمور آمریکایی که پس از چند روز به مشهد سفر کرده است مطابقت چندانی ندارد. معلوم نیست حجم این حمله چه میزان بوده است که هنوز بعد از چند روز بقایای بسیاری از آن باقی مانده است. آمریکایی‌ها مشاهدات مأمورشان را این‌گونه گزارش می‌کنند: «کارمند سفارت 38 اتومبیل در محوطه بیمارستان شاهرضا با پنجره‌های شکسته و بدنه‌های فرورفته شمارش کرد. پنجره‌های ساختمان‌ها شکسته و تعداد قابل ملاحظه‌ای اثر اصابت گلوله بر داخل و خارج دیوارهای ساختمان و یک سوراخ کالیبر بزرگ در دیوار وجود دارند. بر همه جا شعار نوشته شده است.»

وقاحت موجود در این حمله به حدی بود که نیروهای امنیتی و نظامی مسئولیت حمله را به گردن هم می‌انداختند. آمریکایی‌ها از قول رییس دانشگاه علوم پزشکی مشهد می‌نویسند: «چیزی از حمله نگذشته بود که رئیس ساواک محل با رئیس دانشگاه تماس گرفت تا خود را فاقد مسئولیت اعلام کند و تقصیر را به عهده ارتش بگذارد. پس از آن فرماندار نظامی تماس گرفت تا بگوید که ساواک مقصر است.»

آمریکایی‌ها نپذیرفتن این پاسکاری‌ها و معذرت‌خواهی‌های رسمی و غیررسمی را از جانب مردم طبیعی می‌دانند و می‌نویسند: «یک بیانیه رسمی بعداً صادر شد که در آن بابت رویداد اظهار تأسف و ادعا شده بود که افسر مسئول بدون داشتن دستور اقدام کرده بود. خصوصاً از آنجایی که حمله اولیه تکرار گردید و چون سربازان همراه شخصی‌ها بودند، هیچ‌کس این توضیح را باور نمی‌کند.»

اما عکس‌العمل‌ها به این حادثه نیز در نوع خود منحصربه‌فرد بود. دولت هیأتی چهارنفره که شامل دو وزیر و دو معاون وزیر بود به مشهد می‌فرستد که با عکس‌العمل سرد مردم و پزشکان مواجه می‌شود.

مردم مشهد نیز از همان ساعات ابتدایی به خیابان‌ها رفته و با حرارت بیشتری شعار «مرگ بر شاه» می‌دهند. بلافاصله پس از حمله دوم به بیمارستان، جمعیتی حدود 40 هزار نفر در مشهد تظاهرات می‌کنند که در توضیح آن آمده است: «پس از آنکه سربازان دوباره بیرون رفتند جمعیت خشمگین که بنا به تخمین سی تا چهل هزار نفر بودند در بیمارستان تجمع کردند و شروع به متوقف نمودن اتومبیل‌ها و بازرسی کارت‌های شناسایی کردند و از رانندگان و مسافران به عنوان قیمت عبور می‌خواستند که فریاد بزنند: «مرگ بر شاه»»

تشییع جنازه جانباختگان این حادثه هم که قرار بود روز 26 آذر برگزار شود با ممانعت نیروهای نظامی و امنیتی حکومت پهلوی مواجه شد. آمریکایی‌ها می‌نویسند: «18 دسامبر از طرف آیت‌الله خمینی از پاریس به عنوان روز عزاداری برای کسانی که در سرتاسر ایران در اعتراض علیه شاه به قتل رسیده‌اند معین گردید. رهبران اسلامی طرح ریختند که مراسم تشییع جنازه برای کشته‌شدگان در بیمارستان شاهرضا را با روز مراسم عزاداری یکی کنند. به هر حال ارتش از ترس اینکه حضور تابوت‌ها در جلوی راهپیمایی موجب تهییج جمعیت گردد از اول روز 18 دسامبر بیمارستان شاهرضا را مسدود کرد و از دادن اجازه برای حرکت دادن اجساد امتناع ورزید. به هر حال در آخر امر نوعی توافق حاصل شد چون در نهایت بالغ بر 100000 نفر در محوطه بیمارستان شاهرضا تجمع کردند (که بعضی تخمین‌ها تا رقم 500000 نفر را عرضه کردند).»

در پایان این سند سفیر آمریکا در حدود یک‌ونیم صفحه به بیان توصیه‌هایی می‌پردازد که شاید بتواند از اوج تأثیر روانی این حادثه بکاهد. آمریکایی‌ها ابتدا از اهمیت سمبولیک این حادثه سخن می‌گویند، سپس برای کوتاه‌مدت توصیه می‌کنند: «با یک عذرخواهی از طرف استاندار همراه با تنبیه افسری که فرمان حمله داد می‌توان تا حدی جماعت دانشگاهی را تسکین داد.» آن‌ها در ادامه می‌نویسند: «تاکنون دولت ایران بدون کسب موفقیت سعی نموده عذرخواهی در سطح بالاتری به عمل آورد و یک استاد پیش از این پیشنهاد نموده که فرماندار نظامی باید مسئولیت حمله را به دوش بگیرد زیرا یا او فرمان آن را داده که در آن صورت او مجرم است یا این‌که از آن خبر نداشت که در آن صورت او قاصر است.»

در ادامه این سند توصیه‌های بلندمدتی بیان شده است که به نظر می‌رسد ماحصل دیدگاه سفارت آمریکا و افراد مورد مشورت قرارگرفته باشد، توصیه‌هایی که به وضوح عمق فساد ریشه ‌دوانده در حکومت پهلوی را به نمایش می‌گذارد. در توصیه اول آمریکایی‌ها می‌نویسند: «شاه صاحب کاخ ملک‌آباد و محوطه وسیع آن در مشهد است. از این کاخ شاید یک یا دو شب در سال زمانی که شاه برای زیارت سالانه‌اش به حرم می‌رود استفاده می‌شود. می‌توان این کاخ را به صورت یک پارک عمومی درآورد و شاه می‌تواند آن شب‌ها را در منزل استاندار یا تالار شاهنشاهی هتل‌هایت بگذراند.»

توصیه دوم آمریکایی‌ها برگرداندن تولیت آستان‌های مقدس (به جز مشهد و قم) به روحانیت است که گویا توسط حکومت پهلوی از آنها گرفته شده است. «عملیات و اموال اوقاف، که شامل تمامی حرم‌های ایران به استثنای حرم امام رضا(ع) و حرم قم می‌شود می‌تواند به تدریج به روحانیت بازگردانده شود.»

در مورد علت استثنا کردن حرم‌های امام رضا(ع) و حضرت معصومه(س) آمریکایی‌ها در توصیه سوم‌شان به موارد جالبی اشاره می‌کنند. آن‌ها می‌نویسند: «اعاده کنترل اسلامی حرم مشهد نیز می‌تواند مورد بررسی قرار گیرد هر چند که این، امر بسیار مشکلی خواهد بود. شاه در حال حاضر متولی حرم است و نایبش استاندار خراسان می‌باشد. برای مدتی مقام استانداری به عنوان فرصتی برای ثروت‌اندوزی شخصی به هزینه حرم تلقی می‌شد، اما گماشتن فردی که مشهور است به این‌که در فساد عملاً در ایران بدون رقیب است، ضربه سختی برای خراسانی‌ها بود. تأثیر این کار با انتخاب یک ملای فوق‌العاده فاسد به نام نوغانی از مشهد به عنوان سخن‌گوی مذهبی، که تنها برجستگی وی ظاهراً توانایی سخن‌پردازی بود تشدید شده.» آمریکایی‌ها در ادامه از درآمد بالای حرم و موقوفات آن سخن می‌گویند که البته کسی از رقم دقیق آن اطلاعی ندارد. آن‌ها می‌نویسند: «به طرز گسترده‌ای تصور می‌شود که درآمد حرم سالانه بالغ بر یک میلیارد دلار می‌شود و قسمت اعظم آن مستقیماً سر از کیسه‌های شاهنشاهی در می‌آورد. بنابراین عناصر مذهبی مشهد احتمال نمی‌دهند که شاه بتواند کنترل حرم را واگذار نماید از ترس این‌که ممکن است بازرس دفاتر از فساد پرده بردارد. به علاوه، کنترل درآمد حرم، قدرت و استقلال مالی عظیمی به روحانیت بسیار محافظه‌کار خراسان خواهد داد؛ تحولی که احتمالاً هم موافق میل شاه و هم موافق میل دیگر عناصر مخالف او نمی‌باشد.»[1]

حمله به بیمارستان شاهرضای مشهد زمینه‌ساز حوادث انقلابی دیگری در سرتاسر کشور شد. یکی از این واکنش‌ها اعتصابات پزشکان سایر شهرها به حمایت از پزشکان مشهد بود. در سندی به تاریخ 29 آذر آمده است: «در تبریز پزشکان در اعتراض به کشتار اخیر چندین پزشک در مشهد دست به اعتصاب زدند.»[2]

تظاهرات پر شور مردم مشهد نیز به یک رویه تقریباً ثابت تبدیل می‌شود. به عنوان نمونه در سندی به تاریخ اول دی آمده است: «در تاریخ بیست و دوم دسامبر 78، تظاهرات بزرگی در شهر مشهد گزارش شده است.»[3]

حادثه دیگر، درگیری خشونت‌آمیز در اطراف منزل آیت‌‌الله شیرازی در مشهد است که آمریکایی‌ها این درگیری را از نتایج حادثه 23 آذر مشهد می‌دانند و می‌نویسند: «در مشهد طی درگیری خشونت‌آمیزی که در نزدیکی منزل روحانی برجسته این شهر، آیت‌الله شیرازی به وقوع پیوست حدود هشت تا دوازده نفر کشته شدند. از وقتی که سربازان در روز پانزدهم دسامبر دو بار به بیمارستان دانشگاه یورش برده و حداقل چهار نفر را کشتند و چهارده نفر را زخمی کردند وضع، فوق‌العاده بحرانی شده است. مخالفان این حملات را این طور تعبیر می‌کنند که عملاً از طرف دولت به آن دامن زده می‌شود.»[4]

در نهایت با وجود آنکه در تماس تلفنی مأمور سفارت با رییس دانشگاه مشهد، آمریکایی‌ها از پایان اعتصاب نشسته در بیمارستان شاهرضا در تاریخ 6 دی خبر می‌دهند، اما اتفاقی در تهران موجب برانگیخته شدن دوباره احساسات مردمی در مشهد و برگزاری تظاهراتی چند صد هزار نفری می‌شود. در توضیح این واقعه آمده است: «حدود هفتاد استاد می‌خواستند در ساختمان وزارتخانه بست بنشینند (تحصن کنند) و نظامیان تصمیم گرفتند مانع آن شوند. در تظاهراتی که به دنبال آن رخ داد یک استاد به قتل رسید. مرگ او آخرین حادثه ناگوار معروف در میان جامعه دانشگاهیان مشهد شد و روز 27 دسامبر شاهد تظاهرات دسته‌جمعی صدها هزار نفر در مشهد به مناسبت تشییع جنازه استاد در تهران بود.»[5]

حادثه بیمارستان شاهرضای مشهد اگرچه فقط یکی از حوادث مهمی است که در طول نهضت انقلابی مردم ایران علیه حکومت پهلوی به وقوع پیوست، اما از جمله حوادثی است که هیچ توجیهی نمی‌تواند برای عمق خشونت موجود در آن دلیل‌تراشی کند و این مسئله، هر چند به صورت کمرنگ، در اسناد آمریکایی‌ها هم به چشم می‌خورد.

 

پی‌نوشت‌ها:

 

[1]. اسناد لانه جاسوسی آمریکا: کتاب نهم، مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، 1388، ص 646 تا 651، سند شماره 347، 21 دسامبر 1978 ـ 30 آذر 1357.

[2]. همان، ص 640، سند شماره 342، 20 دسامبر 1978 ـ 29 آذر 1357.

[3]. همان، ص 667، سند شماره 356، 24 دسامبر 1978 ـ 3 دی 1357.

[4]. همان، ص 669، سند شماره 358، 24 دسامبر 1978 ـ 3 دی 1357.

[5]. همان، ص 693، سند شماره 372، 28 دسامبر 1978 ـ 7 دی 1357.



 
تعداد بازدید: 1312


.نظر شما.

 
نام:
ایمیل:
نظر:
تصویر امنیتی: