انقلاب اسلامی :: آزادی در زندان
معرفی کتاب «روز آزادی زن»

آزادی در زندان

05 بهمن 1398

الهام صالح

جلد کتاب، بریده‌هایی از روزنامه‌های سال‌ها قبل را دربرگرفته، این بریده‌ها با نخ‌هایی قرمزرنگ به هم وصل شده‌اند و در نهایت نیز روی دو کلمه از عنوان کتاب قرار گرفته‌اند: «آزادی زن».

بهترین اطلاعات درباره «روز آزادی زن»، همان‌هایی است که در مقدمه کتاب وجود دارد: «هر سال میدان مجسمه مشهد شاهد جشن کشف حجاب بود. زنان و مردان موافقِ این سیاست، در روز هفدهم دی به منظور تجلیل از اقدام رضاخان، گرد هم می‌آمدند و دسته‌گل‌هایی به پای مجسمه او می‌ریختند. دی 1356 هم مثل هر سال، همه چیز برای تجلیل از رضاخان آماده بود. زمستان سرد و ساکت شهر، خیال رژیم را از هر مزاحمی آسوده کرده بود؛ غافل از آنکه بانوان باحجاب مشهدی در این روز آماده برافروختن شعله تظاهراتی بودند که تا آزادی کامل مردان و زنان ایران از استبداد پهلوی فرو نشست.»

همان‌طور که در مقدمه کتاب هم به آن اشاره شده، زنان مشهد که به اجباری شدن کشف حجاب توسط رضاخان در تاریخ 17 دی 1314 اعتراض داشتند، در 17 دی سال 1356 به راهپیمایی علیه این موضوع پرداختند و اهمیت این راهپیمایی، بخش تاریخ شفاهی دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی را بر آن داشت تا کتابی به این موضوع اختصاص دهد.

کتاب «روز آزادی زن»، همان‌طور که در جلد کتاب نیز به آن اشاره شده، «تاریخ شفاهی قیام 17 دی زنان مشهد» را روایت می‌کند. این روایت، 8 فصل دارد: «رهایی از بند»، «قیام علیه طاغوت»، «کوچه‌های بن‌بست»، «زندان زنان»، «تلاش برای آزادی»، «پژواک صدای زنان»، «ضمائم» و «اسناد و تصاویر».

فصل اول، «رهایی از بند» نامگذاری شده است. در ابتدای فصل، راوی، داستان را از منظر خودش روایت می‌کند، این اتفاق در همه بخش‌ها و فصل‌های کتاب و پیش از روایت‌هایی که زنان تعریف کرده‌اند، رخ می‌دهد. راوی، داستان ورود زنان محجبه را به زندان زنان مشهد، اینگونه تعریف می‌کند: «اتوبوس آبی‌رنگ شهربانی پیچید توی خیابان عطار و کمی بعد جلوی در بزرگ آهنی زندان زنان نگه داشت. بیست و چند زن چادری و روگرفته یکی‌یکی از اتوبوس پیاده شدند. نگهبان درِ زندان را به رویشان باز کرد. آنها با ترس و دلهره از بین سربازها رد شدند و پا توی حیاط زندان گذاشتند؛ حیاطی بزرگ با دیوارهای آجری رنگ و رو رفته که فضای سرد و خالی زندان را غریب‌تر می‌کرد.»

اتهامشان، اقدام علیه امنیت ملی بود و نخستین جایی که در زندان به آن منتقل شدند، مهد کودک زندان. روایت «اقدس حسینیان» از ورود به این بخش چنین است: «مهد کودک خیلی کثیفی بود مال بچه‌های زندانی‌ها. گفتند بروید همان‌جا. سالن بزرگی بود. یک تاب فلزی داشت با چند تا تُشک ابری چرک و سیاه.»

بعد از این روایت، اتفاقات نقب می‌خورد به گذشته، به سال کشف حجاب اجباری، سال 1314 شمسی. «حاجیه سقط‌چی» آن موقع، دانش‌آموز بود: «دوران چادربرداری بود. خانم مدیر مدرسه مادرم را خواست. گفت: با چادر نیاید مدرسه. موهایش بلند است، کله‌اش می‌شود مثل سبد کلاغ. روز بعد باز با چادر رفتم. دوباره مادرم را خواست و گفت: حداقل دم در مدرسه چادرش را بگذارد داخل کیفش بعد بیاید داخل. من ولی تا کلاس ششم با چادر رفتم. تا وقتی که گفتند هر کس از شاگردها چادر داشته باشد، دم در مدرسه برمی‌داریم.»

سقط‌چی، بعد از کلاس ششم، مدرسه را ترک کرد: «آمدم خانه به مادرم گفتم: من را بیندازید داخل چاه. دیگر مدرسه نمی‌روم.»

فصل یک، دربردارنده مطالبی درباره مقاومت زن‌ها نسبت به کشف حجاب اجباری است. «زهره فریبرزی»، داستان این مقاومت را از زبان مادرش بیان می‌کند: «مادرم خدابیامرز تعریف می‌کرد که چهل روز بود از ترس مأمورها حمام نرفته بودم. بعد از چهل روز با ترس و لرز، کت و دامن گشادی که اصلاً سایز من نبود پوشیدم و روسری سرم کردم. رفتم که بروم حمام. اصلاً برای من خیلی عجیب بود که مادرم راضی شده بود با کت و دامن و شلوار و روسری بیرون بیاید. مادرم گفت سر کوچه که رسیدم، مأمور مرا دید و ایست داد. من دویدم، او هم تعقیبم کرد.»

فصل دوم تا چهارم کتاب، درباره ساعت‌های مختلف تجمع و راهپیمایی مردم علیه سالگرد کشف حجاب است، اما هنوز در فصل دوم، تجمع مردم به راهپیمایی ختم نشده است. مسعود رضاییان در این‌باره گفته است: «این خانم‌ها که می‌آمدند، طوری بود که دو سه تا پاسبان راه را برای اینها باز می‌کردند. یعنی اصلاً جریانی نبود که یک نفر در خیابان فکر کند این زن‌ها دنبال تظاهرات ضد شاه و دنبال آقای خمینی هستند. دنبال سیاست هستند. اصلاً کسی باور نمی‌کرد. اصلاً باورکردنی نبود که کسی جرئت کند بیاید در خیابان و این کارها را بکند.»

فصل سوم «روز آزادی زن»، روایت کوچه‌های بن‌بستی است که تظاهرکنندگان پس از راهپیمایی در آنها در پی یافتن محلی برای پناه گرفتن هستند. خانه‌ای می‌یابند، اما در نهایت دستگیر می‌شوند. روایت «مریم فرودی» چنین است: «در ماشین که بودیم، یکی از همان مأمورهایی که آن دور و بر بود، می‌گفت من اینها را بدون اسلحه گرفتم. آنجا متوجه شدم اینهایی که ما را گرفتند، هیچ‌کدام اسلحه‌ای نداشتند. بدون اسلحه بودند و ما 24 نفر را گرفتند. ما از اینکه اینها اسلحه دارند می‌ترسیدیم، وگرنه آن‌قدری نبودند. اگر می‌دانستیم اسلحه ندارند، همه فرار کرده بودیم.»

فصل چهارم، درباره غروب 17 دی 1356 است، زمانی که زنان شرکت‌کننده در راهپیمایی به زندان زنان منتقل شده‌اند. اقدس حسینیان، درباره بازجویی این‌طور گفته است: «در بازجویی می‌پرسیدند برای چه آمدید؟ رئیستان چه کسی است؟ و ... من هم در جواب می‌گفتم رئیس نداریم. پدرت خوب، مادرت خوب، من آمدم کت و شلوار برای شوهرم بخرم. اتفاقاً دامادی برادرم هم نزدیک بود؛ آمدم برای عروسی برادرم کت و شلوار بخرم.»

در فصل بعد، آزادی زنان از زندان بازگو می‌شود. روایت «فرشته محدث ‌کسایی»، آزادی از زندان و سپس اخراج از دانشگاه است: «از زندان که آزاد شدم رفتم تهران. داشتم خودم را برای امتحانات آماده می‌کردم که نامه‌ای از طرف دانشگاه به دستم رسید. در آن نامه حکم اخراجم از دانشگاه قید شده بود. علتش هم شرکت در همان راهپیمایی بود. نامه را به پدرم نشان دادم. ایشان گفتند خودت را ناراحت نکن. تلاشت را بکن تا دوباره در کنکور شرکت کنی. اگر چه سال بعدش شرکت کردم، اما قبول نشدم.»

فصل ششم نیز به تداوم مبارزه زنان مشهدی علیه حکومت پهلوی می‌پردازد. فصل هفتم با عنوان ضمیمه نخست کتاب، مصاحبه‌کنندگانی به معرفی راویان کتاب می‌پردازد؛ عصمت آزادتیرگان، فاطمه اسدزاده، فاطمه امیرخانی، زهرا اشکیل، حمید پارسانیا، مرتضی توکل، علیاکبر توکلی، علی‌اکبر جاودانی، جواد چشمه‌نور، اقدس حسینیان، مسعود خادم‌رضاییان، معصومه خزایی، محمدحسن راستگو، فاطمه سبحانی، حوریه شاهرودیان، عصمت شریعتی، معصومه صفاریان (شیرازیانی)، علی عدالتی‌مجد، محمدعلی عدنی، مریم فرودی، زهره فریبرزی، فاطمه فکور یحیایی، حشمت گازیچی‌مشهدی، کاظم مادرشاهیان، فرشته محدث‌کسایی، لیلا مروتی تکانلو، شمس‌الملوک مصطفوی، هادی مقدس، صدیقه مقدسی، مجید نیری، مرتضی نیلی و فرشته یوسف‌نژاد.

کتاب «روز آزادی زن»، محصول گفت و گو با این افراد است. آنها در 17 دی 1356 در سالگرد کشف حجاب، علیه کشف حجاب اجباری، راهپیمایی کردند، دستگیر شدند و سال‌ها بعد، روایت خود را از دستگیری‌شان بیان کردند.

فصل هشتم کتاب نیز دارای اسناد و تصاویری مرتبط با موضوع کتاب است.

ملیحه بخشی‌نژاد، سمیه ذوقی، ندا ترکمن‌چه از پژوهشگران کتاب «روز آزادی زن: تاریخ شفاهی قیام 17 دی زنان مشهد» هستند. این کتاب توسط سمیه ذوقی تدوین و نگارش یافته و انتشارات راه‌یار آن را سال 1397 با 184 صفحه چاپ و منتشر کرده است.



 
تعداد بازدید: 937


.نظر شما.

 
نام:
ایمیل:
نظر:
تصویر امنیتی: