انقلاب اسلامی :: رادیو بی‌بی‌سی و تحولات ایران

رادیو بی‌بی‌سی و تحولات ایران

23 شهریور 1398

ترجمه: محمد ایوبی

*توضیح گروه ترجمه و پژوهش منابع خارجی دفتر ادبیات انقلاب اسلامی: در دوران پرفراز و نشیب روابط ایران و بریتانیا در قرن بیستم، رادیو بی‌بی‌سی جایگاه ویژه خود را داراست. این رادیو در مقاطع مهمی چون اشغال ایران توسط متفقین و استعفای رضاشاه، ملی شدن صنعت نفت، انقلاب اسلامی و حتی سال‌های پس از انقلاب سال 1357 سعی کرده تا در صحنه حوادث داخلی ایران تاثیر گذار باشد. این رادیو به چه میزانی در تحولات داخلی ایران نقش داشته است؟ در هر مقطعی چگونه عمل کرده و وابستگی آن به دولت بریتانیا چقدر است؟ کتاب «سرویس فارسی: بی‌بی‌سی و منافع بریتانیا در ایران» تالیف آنابل سربرنی و معصومه طرفه[1] تلاش می‌کند رابطه این رادیو با دولت بریتانیا و تحولات داخلی ایران را روشن کند. یرواند آبراهامیان، محقق تاریخ معاصر ایران در مقاله‌ای کوتاه، به معرفی و نقد این اثر پرداخته است و خود  نیز زوایایی از موضوع را روشن می‌کند.

سرویس فارسی: بی‌بی‌سی و منافع بریتانیا در ایران، اثر آنابل سربرنی و معصومه طرفه[2]

نقد و بررسی: یرواند آبراهامیان، گروه تاریخ، کالج باروک، نیویورک، 2017

شما برای شنیدن بی‌بی‌سی نیاز نیست انگلیسی باشید. برخی به این دلیل به این رادیو اعتماد می‌کنند که باور دارند این شبکه در مقایسه با شبکه‌های دیگر بی‌طرف‌تر است. برخی دیگر به این دلیل به این رادیو گوش می‌کنند که متقاعد شده‌اند انگلستان هنوز امواج را اداره می‌کند و ازاین‌رو صدای این شبکه می‌تواند اسرار آینده را آشکار سازد. در جریان انقلاب سال 1979 شاهدان عینی به این نکته اشاره‌ کرده‌اند که تظاهرکنندگان هرگز به فروشگاه‌های رادیو حمله‌ور نشدند تا دیگران بتوانند به خرید رادیو ادامه دهند و صدای بی‌بی‌سی فارسی را بشنوند. به نظر می‌رسید گویی کل کشور _ محافظه‌کار یا انقلابی، سکولار یا مذهبی، چپ‌گرا یا راست‌گرا _ به بی‌بی‌سی گوش می‌کردند. هدایت متین‌دفتری در خاطراتش آورده است بسیاری به‌عنوان یک وظیفه مهم به بی‌بی‌سی گوش می‌کردند و رانندگان تاکسی اغلب توقف و عذرخواهی می‌کردند، چون مجبور بودند اخبار بی‌بی‌سی را بشنوند.

آنابل سربرنی و معصومه طرفه در این کتاب به‌موقع، بسیار خواندنی و مستند به بررسی نقش این شبکه در ایران طی هفتادسال از آغاز کار آن در 1940 (1319) تا دهه حاضر پرداخته‌اند. آن‌ها در این کتاب توجه ویژه‌ای را به چهار مقطع خاص معطوف داشته‌اند: کناره‌گیری رضاشاه در 1941 (1320)، بحران ملی شدن صنعت نفت در 1951 تا 1953 (1332-1330)، انقلاب 1979 (1357) و اعتراضات پس از انتخابات ریاست جمهوری 2009 (1388). آن‌ها در این کتاب فصلی را نیز به نقش این شبکه در افغانستان اختصاص داده‌اند.

پرسش اساسی در سراسر این کتاب میزان وابستگی سرویس فارسی به دولت انگلیس یا استقلال از آن و تأمین‌کننده مالی این شبکه است. به‌عبارت‌ دیگر تا چه میزان کارکرد این سرویس فارسی به‌عنوان یک ارگان تبلیغاتی دولت [انگلیس] یا به‌عنوان منبع اطلاعاتی مطمئن و بی‌طرف مطرح است. طبق گفته نویسندگان، کتاب سعی می‌کند تنش و نوسانات هوشمندانه بین امور مالی در برابر استقلال سردبیری را بررسی کند. (صفحه 10) نویسندگان در بیشتر قسمت‌ها به‌ویژه در بخش‌های تاریخی کتاب به منابع اسنادی بی‌بی‌سی و وزارت خارجه، و به‌طور محدود، به‌ویژه در دوره‌های اخیر بر تجربیات خود در دوران کار در بی‌بی‌سی فارسی تکیه می‌کنند.

مسئله اصلی که این کتاب با آن روبه‌رو است این است که این چهار دوره، در چهار بستر تاریخی بسیار متفاوت اتفاق افتادند و ازاین‌رو روابط بین دولت انگلستان و بی‌بی‌سی فارسی در هرکدام از آن‌ها بسیار متفاوت بود. در خارج از کشور به‌ویژه در ایران شنوندگان اغلب به این نتیجه می‌رسیدند که بی‌بی‌سی و دولت انگلستان به‌ویژه باهم ارتباط داشتند و بی‌بی‌سی اغلب به‌عنوان صدای مطیع دولت انگلستان عمل می‌کرد.

نخستین مورد در اوج جنگ جهانی دوم اتفاق افتاد زمانی که انگلستان درگیر نبردی خونین بین مرگ و زندگی بود. در آن زمان هیچ تظاهری به داشتن هدف ارائه گزارش و تحلیل بی‌طرفانه وجود نداشت. درنهایت جرج اورول هنگامی‌که برای سرویس هندی بی‌بی‌سی کار می‌کرد مطالب زیادی را در مورد دو بخش خبری نیوزپیک[3] و دابلزاسپیک[4] آموخت. برخی گمان می‌کنند «وزارت حقیقت» او در رمان 1984 از ساختمان شبکه بی‌بی‌سی در کاخ پورتلند[5] در لندن الگوبرداری شده بود. تعجب‌آور نیست که در اوت سال 1941 (شهریور 1320) - بلافاصله پس از تهاجم انگلستان و شوروی به ایران - بخش فارسی بی‌بی‌سی بدون هیچ تردیدی شروع به توصیف رضاشاه با صفاتی مانند «خودکامه»، «بی‌رحم» و «فاسد» کرد و این موضوع باعث شد سیاستمداران مطرح در ایران به این باور برسند که دولت انگلستان خواهان برکناری شاه در ایران بود. رضاشاه با دیدن نوشته روی دیوار [شعار مرگ بر رضاشاه]، به امید حفظ سلطنت برای پسرش، به‌سرعت از قدرت دست کشید. پسرش با این اعتقاد که دولت انگلستان از طریق بی‌بی‌سی سرنگونی پدرش را مهندسی کرده بود زندگی کرد. البته راه جایگزین می‌توانست ورود ارتش سرخ به تهران به‌منظور درخواست چیزی بیش از برکناری یک شاه بوده باشد. ایزا بریگز[6] بعدها در کتاب معروف تاریخ پخش رادیویی[7] نوشت این شاید نخستین بار در تاریخ بود که رادیو حاکمی را از قدرت برکنار می‌کرد.

در مورد دوم دولت انگلستان و بی‌بی‌سی به‌طور برابر با هم همکاری کردند. بی‌بی‌سی در جریان این بحران موضع دولت انگلستان را مبنی بر این‌که ملی کردن صنعت نفت برای ایران فاجعه‌بار خواهد بود منعکس می‌کرد، به این معنا که این کار باعث ورشکستگی مالی دولت خواهد شد و کشور دانش فنی اداره صنعت نفت را ندارد و این‌که نخست‌وزیر وقت ایران محمد مصدق مجموعه‌ای از پیشنهادهای مناسب و عادلانه برای مصالحه را رد کرده بود.

پس از سرنگونی دولت مصدق شبکه بی‌بی‌سی همچنان این موضع دولت انگلستان را که هیچ کودتای نظامی در کار نبوده و قیامی خودجوش علیه رژیمی دیکتاتور صورت گرفته منعکس می‌کرد.

هرچند این کتاب جزئیات روابط نزدیک بین دولت انگلستان و بی‌بی‌سی در جریان این بحران را بیان می‌کند اما یک موضوع مهم را نادیده می‌گیرد. در سراسر این بحران، وزارت خارجه[8] و سفیر انگلستان آشکارا بی‌بی‌سی را از اعزام هر خبرنگار طرفدار ایران منع کردند.[9] نام پروفسور الول ساتن[10] به‌رغم تجربیات فراوانی که داشت در فهرست سیاه قرار گرفت. وی پیش‌تر نه‌تنها برای وزارت خارجه و شرکت نفت ایران و انگلیس بلکه برای بی‌بی‌سی نیز کار می‌کرد. سفارت انگلستان وی را «ضد استعمار و ضد بریتانیا»[11] معرفی کرد. اما وقتی کتاب معروف نفت ایران[12] خود را می‌نوشت، او آن‌قدر جایگاه داشت که ضرورتی ندید ذکر کند نام وی ازجمله قربانیان فهرست سیاه دولت بوده است.

مورد سوم بسیار پیچیده‌تر است هرچند که بسیاری و در رأس آن‌ها، شاه و نخبگان قدیمی، نظر دیگری در ذهن داشتند. در طی چهارده ماه اعتراضات خیابانی، افراد یادشده به‌تندی شکایت می‌کردند که بی‌بی‌سی – به درخواست دولت بریتانیا– نه‌تنها بیش‌ازاندازه اخبار اعتراضات را پخش می‌کند، بلکه گزارش‌های مطلوب معترضان را تهیه می‌کند. شاه به‌تندی گلایه کرد که بی‌بی‌سی توجه همگان را به اعتراضات گسترده بعدی جلب کرده و «تروریست‌ها» را «چریک» توصیف کرده است. او در حالی مُرد که باور داشت انگلیسی‌ها سقوط او را – به‌وسیله بی‌بی‌سی- مهندسی کرده بودند، درست همان‌طور که در مورد پدرش چنین کرده بودند. شاه آن‌قدر به‌طور پیاپی دراین‌باره شکایت می‌کرد که سفیر انگلستان با او ابراز همدردی ‌کرد، و یک‌بار، دولت انگلستان بستن سرویس فارسی را از سر گذراند. داریوش همایون، وزیر اطلاعات ایران، که تا اوت سال 1978 (شهریور 1357) در این سمت باقی بود، برای خبرنگاران بی‌بی‌سی درباره اینکه وظیفه ملی اصلی آن‌ها بهبود روابط میان دو کشور است، سخنرانی کرد. این واقعیت که این وزیر سابقه فعالیت در سومکا[13] حزب طرفدار نازی‌ها در ایران را داشت، نکته‌ای بود که خبرنگاران انگلیسی از نظر دور نمی‌داشتند.

برخلاف دیدگاه‌های بدبینانه و طرفدار توطئه، دولت انگلستان شاه را تضعیف نکرد، بی‌بی‌سی را به این کار ترغیب نکرد و موفق نشد بر کسانی که قرار بود به‌عنوان خبرنگار به ایران اعزام بشوند یا نشوند، نفوذ کند. در این کتاب - و همچنین آرشیوهای وزارت خارجه انگلستان- شواهد کافی دال بر این‌که دولت انگلستان تمایلی به سرنگونی شاه نداشت وجود دارد. بی‌بی‌سی فقط آنچه را که از هر سازمان خبری حرفه‌ای انتظار می‌رود انجام دهد، انجام داد: یعنی گزارش وقایع آن‌گونه که اتفاق افتادند. اگرچه این کتاب شواهد کافی برای این نتیجه‌گیری به دست می‌دهد، اما قصد دارد عامل مهم تغییر نسل را نادیده بگیرد: خبرنگارانی که اخبار انقلاب را برای بی‌بی‌سی گزارش می‌کردند متولدین دهه 1960 بودند. آن‌ها مبهوت و مفتون تجملات پادشاهی، جلال و جبروت، جنون جنگ سرد، همدلی خودبه‌خودی با ثبات و نظم و قانون، و فراخوان درباریان برای حفظ کیان مملکت - خصوصاً وقتی‌که منابع مشکوک آن را مطرح می‌کردند- نبودند. هرچه دولت‌ها – اعم از ایران یا بریتانیا- سعی داشتند در جهتی به آن‌ها فشار بیاورند، آن‌ها بیشتر به مسیر مخالف تمایل پیدا می‌کردند. هنگام پیش‌بینی در مورد آینده باید این عامل نسلی را در نظر داشت.

مورد چهارمی که در این کتاب مورد بررسی قرار گرفته انتخابات ریاست جمهوری بحث‌برانگیز سال 2009 (1388) است. دولت احمدی‌نژاد که انتظار داشت این انتخابات یک ‌بر کرسی نشستن آرام باشد، ناگهان درهای کشور را با صدور روادید ورود برای بیش از صد خبرنگار خارجی گشود. وقتی کرسی نشستن آرامی که انتظارش می‌رفت به یک انتخابات بحث‌برانگیز تبدیل شد و [...] معترض[ان] به خیابان‌ها ریختند، نظام اعلام کرد آمریکا و انگلستان با کمک سازمان‌های غیردولتی، اتاق‌های فکر، و دانشگاه‌های خود توطئه کرده بودند «انقلاب نرم» یا «مخملی» راه بیندازند. جای شگفتی نبود که بی‌بی‌سی جایگاه برجسته‌ای در سیاهه بالابلند مظنونان نظام داشت. [...] اما این بدان معنا نیست که روابط بین بی‌بی‌سی و دولت بریتانیا خالی از مقولات مسئله‌دار است. درحالی‌که نسل دهه 1960 به‌تدریج از صحنه خارج می‌شوند، خبرنگارانی که دیدگاه جهانی‌شان شبیه حکومت‌هایشان است، جای آن‌ها را می‌گیرند. آن‌ها نیز معتقدند وارث ارزش‌های جهانی‌سازی، بازارهای آزاد، دولت‌های کوچک، کسب‌وکارهای آزاد، خصوصی‌سازی، و مداخله انسان‌دوستانه هستند. آنچه درباره آن‌ها بیشتر مطرح است، این است که در تعریف آن‌ها از حقوق بشر تأکید بیشتری بر حقوق فردی و سیاسی وجود دارد، اما میل اندکی به سمت حقوق اقتصادی و اجتماعی دارند. این کتاب هنگام معرفی اصطلاحاتی نظیر «دیپلماسی فرهنگی» و «عمومی» برای توصیف مأموریت جاری بی‌بی‌سی، تلویحاً به وجود این گرایش اعتراف می‌کند.

هنگامی‌که مقامات ایران می‌بینند، بی‌بی‌سی به میزان چشمگیری پخش برنامه‌های خود برای اروپای شرقی و سایر نقاط جهان را کم می‌کند، اما در همان زمان بودجه خود برای جهان فارسی‌زبان را به میزان قابل‌توجهی – تنها به خاطر «دیپلماسی عمومی» - افزایش می‌دهد، جای شگفتی نیست که آن [...] را دشمن خود بپندارند.[...]

آنابل سربرنی

معصومه طرفه

 

[1] ـ معصومه طرفه پژوهشگر دانشکده مطالعات شرقی و آفریقایی لندن است که چند سالی در رادیو بی‌بی‌سی مشغول بوده است. آنابل سربرنی نیز چندین سال را در ایران سپری کرد که با دوران انقلاب سال 1357 مصادف بوده است. مهم‌ترین کتاب وی درباره انقلاب ایران چنین مشخصاتی دارد:

Annabelle Sreberny-Mohammadi, Ali Mohammadi, Small Media, Big Revolution: Communications, Culture and the Iranian Revolution, University of Minnesota Press, 1994 

[2] Ervand Abrahamian, “REVIEWS: BBC Persian Service: The BBC and British Interests in Iran, Annabelle Sreberny and Massoumeh Torfeh, London: I. B. Tauris, 2014, ISBN 978-1-84885-981-4 (hbk), 226 pp.”, Iranian Studies, Volume 50, 2017 - Issue 2, Pages 320-323.

http://dx.doi.org/10.1080/00210862.2017.12855589

 [3] Newspeak

[4] Doublespeak

[5] Portland Palace

[6] Asa Briggs

[7] Briggs, Asa. The History of Broadcasting in the United Kingdom, Oxford: Oxford University Press, 1995.

[8] Foreign Office

[9] British Ambassador, 5 August 1951/ FO 371/34-91548

[10] Elwell-Sutton

[11] Abrahamian, Ervand. The Coup: 1953, The CIA, and the Roots of Modern US-Iranian Relations. New York Press, 2015.

[12] Persian Oil

[13]  حزب سوسیالیست ملی کارگران ایران



 
تعداد بازدید: 1359


.نظر شما.

 
نام:
ایمیل:
نظر:
تصویر امنیتی: