انقلاب اسلامی :: عاقبت پذیرایی از زندانیان!

عاقبت پذیرایی از زندانیان!

14 مرداد 1398

غذای زندانیان سیاسی کمی بهتر از غذای زندانیان عادی بود، ولی در آن غذا هم گاهی اوقات چیزهای عجیبی پیدا می‌شد. مثلاً یک روز، پارچه‌ای به درازای یک متر پیدا شد. یا گاهی چیزهای دیگر که نمی‌دانم مأموران این وسایل را به عمد داخل غذا می‌انداختند یا به اشتباه. خلاصه کیفیت غذاها، چندان خوب نبود و گاهی اوقات اگر غذا آبکی بود، اصلاً نمی‌خوردیم. در روز چهارم آبان 1356 که سال‌روز به دنیا آمدن شاه بود، مسئولین زندان گفتند که شما امروز میهمان شاه هستید. اتفاقاً غذای خیلی مفصلی هم آورده بودند که باقالی‌پلو و شیرین‌پلو با مرغ بود.

ما مذهبی‌ها تصمیم گرفتیم که از آن غذا نخوریم. بعد فهمیدیم که زندانیان مذهبی و سیاسی بندهای دیگر هم چنین تصمیم گرفته بودند، ولی وقتی غذاها کشیده شد تنها ما مذهبی‌ها بودیم که توانستیم به تصمیمان پای‌بند بمانیم و از آن غذاهای رنگین ـ که مدت زیادی بود که چنین غذاهایی نخورده بودیم و به شدت وسوسه‌انگیز بود ـ صرف‌نظر کنیم و بقیه‌ افراد ـ زندانیان سیاسی غیرمذهبی ـ به محض این‌که غذاها را دیدند شروع به خوردن کردند و اضافه غذاها را نگه داشتند و شام خوردند.

 هر شب ساعت 9 تا 10 چراغ‌ها را خاموش می‌کردند و ما می‌خوابیدیم. در خواب بودیم که با صدای همهمه‌ عجیبی از خواب بیدار شدم. دیدم که چراغ‌های زندان را روشن کرده‌اند و جنب‌وجوش گسترده‌ای در زندان است. از بچه‌ها پرسیدم که چی شده؟ گفتند که بیا ببین چه خبر است؟ همه‌ زندانیانی که از آن غذاها خورده بودند اسهال گرفته‌اند. وقتی من به کنار در سلول آمدم دیدم صف بزرگی دم در دستشویی بسته شده و همه منتظر دستشویی رفتن هستند. آن کسی هم که در دستشویی بود دیگر به سلول بازنمی‌گشت بلکه به آخر صف می‌رفت تا دوباره نوبت دستشویی به او برسد و این نشان می‌داد که این اسهال خیلی شدید بود. بالاخره آن‌ها تا سه چهار روز این بیماری را داشتند....

 

منبع: خاطرات محسن رفیق‌دوست. مرکز اسناد انقلاب اسلامی. 1383. صص 119 – 120.



 
تعداد بازدید: 939


.نظر شما.

 
نام:
ایمیل:
نظر:
تصویر امنیتی: